- آلزایمر۲:
آی ی ی ی،،،
گمانم ناوی ام،
سوخته میان پاره آهن های سانچی!
یا که آن دخترِ نو بالغ
--بخت برگشته،،،
برای جوریِ اندک جهازش
می کرد در پلاسکو،
--خیاطی!
شایدم،
یکی از صد و چند تن
--مسافرانِ اوکراین!
افتاده به پای مرگ
از تیر تک تیراندازهای داعش در اِدلب!
من کی ام؟!
آزاد؟
یا که بسته بالی
--یک پرنده!
میان میله های سرد آهن...
شایدم سنگ ام،
درختم،،
رودم،،،
آفتابم یا که باران!
چهره ام زردوُ چروکسته ست،
چنانِ برگ های فرو افتاده در پاییز،
و جاری است
جویباری
از چشم هایم،،
پا به پایِ صد کبوتر
--بغض کرده!
اسیرِ محبوس گاهِ گلویم!
دلم
حمام فین ست،
--پُر خون،،،
و آشفته ست افکارم،
چنان عصرهای پاییزوُ
تن ام،
جنگل های مخمل(۱)
سوخته،
خاکستر!
من کی ام؟!
گبرم؟
مجوسم؟!
آتش پرستم؟!
گر مسلمانم،
چرا دنبال کتاب عهد عتیق ام!
و گردن آویزم
صلیبِ عیسایِ مصلوب است؟!
شایدم،
روهینگاهی های شرقِ چینم،
خوابیده در گورهای امیرآباد!
یا که کودک های سربازِ سومالی،
--میانِ کوره پزهای آجرِ شمس آباد
یا که یک روسپیِ تایلندی
که می فروشم گل
سرِ چهارراهِ نظام آباد!
کی ام من؟!
هوادارِ حزبِ بادم
ولی پای صندوق
به لیبرال ها رای دادم!
دموکراتم؟!
سوسیالیست؟!
پیرو گفتارهای نلسون؟!
تروریستم؟!
اسیر عرفان های شرق یا غربم!
کمونیستم؟!
--چنان فیدل،،،
و خوشحالم که سیگاری
لبِ لب های مسلولم،
همچو چه(۲)، من نیز دارم!
و از صلح دم می زنم،
--چون گاندی...
کی ام من؟!
من دختری یتیم و وامانده
میان آوارهای فولادی(۳)
مادری درمانده
می کشم انتظارش را،
سی ی ی ی سال!
که برگردد پسر،
--از جبهه های غرب!
ولی افسوس،
آی ی ی ی...
دست و پا بسته
زیر خروارها خاک مدفونم،
به همراه غواصان همرزم ام...
من کی ام؟!
نمی شود باور، مرا!
که آن کودکِ بازیگوش وُ
--خوشحال،
محصلِ پانسیونی
--در زوریخ،،
باشم من!!!
منم آن کودک گشنه
شکم برآمده
از درد سوء تغذیه های کنیایم،،،
من آن دخترکْ طفلِ کوردم
به کوردستان
که اجبارِ دین،
می بُرد آلتم را!!!
من کی ام؟!
آخر چرا اینگونه سرگردانم؟!
کاش می دانستم پاسخ سوالم را،
کاش می گفتی،
-می دادی،
جوابم را...
(زانا کوردستانی)
ZibaMatn.IR