به آدم ها حق بدهیم
که برای حالِ ناخوش خویش،
گوشه ای دنج داشته باشند.
حق بدهیم که از شلوغی ها فرار کنند و
دیواری بلند دور تنهایی شان بکشند...
کمی با منِ خود حرف بزنند
و به گفت وگوهای جولان داده در سرشان خاتمه دهند.
آن ها نیاز دارند گاهی اشک بریزند،
تا توسط سیلابِ غم های درونشان غرق نشوند...
آن ها هم گاهی از سختیِ زمانه به ستوه می آیند،
ربات نیستند که تنظیم شده باشند؛ برایتان همیشه بخندند و آواز شادی سر دهند...
گاهی از همه چیز و همه کس فراری می شوند،
سکوت را انتخاب می کنند
و از گوش جانِ خود کمک می گیرند؛
تا شِکوه ی لحظات را بشنوند...
آن ها گاهی نیاز دارند از بقیه دور بمانند و از شر روزمرگی ها خلاص شوند؛
تا معادلات پیچیده ی ذهن خود را حل کنند...
به آدم ها کمی زمان دهیم؛
انتظارمان را از آن ها به حداقل برسانیم و بگذاریم به دادِ حال خود برسند...
سرِ وقت معیّن،
خودشان بلند می شوند و
با لبخندی پررنگ تر از قبل،
دوباره زندگی را از سر می گیرند...
ZibaMatn.IR