هنگامی که خورشید غروب می کند،
به کافه ای می روم و قهوه می گیرم،
سکوت در این کافه می نشیند،
غروب در چشمان خسته ی مردم می نشیند.
سکوت سنگینی در فضا حکمفرما است،
زبان ها خموشند، قهوه ای که می نوشم،
خروش دل تنهایی ام را به جوش می آورد.
غزل قدیمی
ZibaMatn.IR