بی عشق نشاط و طرب افزون نشود بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد بار به حرف ساده ای رنجیدی بی عشق لب مرده ی من خندون نیست
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من سالها جنگیدم تا فهمیدم : بی عشق نه گیسوان بلندم زیباست و نه چشمانِ سیاهم ! و نه مردی با دستانِ زمخت و گونههای آفتاب سوخته ، خوشبختیام را تضمین میکند !
حکم دل است که مشکل است بین من و تو … حکم دل است که فاصله است بین من و تو … حتی اگر از دوریت این دل بمیرد عاشق محال است که فراموشی بگیرد … !! من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق … بی...
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر