متن مرگ تدریجی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ تدریجی
ذره ذره آب مى شویم و هیج نمى فهمیم از گذر زمان ما به یکباره نمى میریم آرام آرام در حال مردنیم واین قانون زندگى ست؟؟زیبایى پشت آلودگى ها مانده و زشتى و سیاهى سیطره انداخته بر همه جا؟!نگاهت سفیدی وزردى نور رو نمى بیند !همه چیز تیره و مات...
عشقم هر قطره اشکت
مرگ تدریجی من است
بیعشق
بیتو
چون شاخهای که آرام در باد میشکند💔💔
چگونه عاشقم کردی
من افسار گسیخته را
که هنوز نبودنت را در بودنت حل کرده ام
واین مسکن من است
وگرنه مرده ام همان وقتی که تو رفتی
نه سرِ صلح به جان است و نه تابِ ستیزم
به لبم خنده ولی زهر به کام است هنوزم
تو بیا، یا که بزن تیر و تمامم کن دیگر
این چنین نیمه مردن نه روا نیست عزیزم
میخندیدند
میخندیدم
صدایم را نمیشنیدند
حرف میزدند
حرف میزدم
صدایم را نمیشنیدند
من زنده بودم
فقط
دلم مرده بود
و نوزادی که مرده به دنیا میآید
دست خودش نیست اگر
نمیتواند بخندد
یا حرف بزند...
روزگارم
صفحه ی شطرنج است
و من آن شاه عاشقی که
با هر نگاه سرد تو
کیش می شوم
این بار که آمدی
به مرگ تدریجی ام پایان بده
بگو دوستم نداری و
مرا مات کن
مجید رفیع زاد
کشنده تر از گلوله؛
نبودن توست...
--(مرگِ تدریجی!)--
وقتی،،،
روزهای سال تمام می شود وُ،
هنوز\
ندارمت!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)