سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بال بال می زنندپروانه های سپید در گرگ و میش صبح های یک بیمارلب های کودکی هجا می کند پرس تارآه، تمام مهربانی های یک بیمارستان!...
کافه چی قهوه رو تو فنجون ریخت یه لبخند کج و کوله زدم به نشونه تشکر......نشست رو به روم یه لبخند دلبر زد و گفت:تا ته بخور زود بده بهم میخوام فالتو بگیرم-مگه بلدی؟!+اره بلدم زود تر بخورقهوه رو تا ته سرکشیدم و فنجونو دادم بهش برعکس گذاشت و بعد چند دقه با ذوق خواصی گفت: تهش خوشبخت میشی... توش شادی از ته دل میبینم برات... به مراد دلت میرسی.........به خودم اومدم نفسم گرفت قلبم دوباره برای یه لحظه ایستاد تیر کشید رنگا اروم اروم...
امروز رفتم بیمارستان تست کرونا بدم١٠ تومن ویزیت دکتر شد ١٠٠ تومنم شاباش دادم پرستارا داشتن میرقصیدن...
روزی برسهبیای بیمارستاناول منو ببوسی و بگی خانوممازت ممنونم که نینیمون و به دنیا آوردیبعدم ثمره ی عشقمون و ببوسی...
بیمارستان رو برای هر دختر و پسری آرزو میکنمواسه به دنیا اومدن یه نینی خوردنی...