پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سبز سبزم ریشه دارم یک جهان اندیشه دارمپیش کردم ریش دیدی شیرها در بیشه دارم...
یکی گفت : عه درخته!اون یکی گفت : آره خرمالوعه!گفت : یه درخت خرمالو داشتیم؛ تو باغچهقشنگ بود،شاخه اش شکست و خشک شد.اون یکی گفت : چه خوب که دوباره جونه زده ،یکی گفت : چون ریشه داشته، بهار که اومده ؛ خودش سبز شده ....
چون موریانه، بیشۀ ما را ز ریشه خوردکاری که کرد تفرقه با ما، تبر نکرد...
در من عجیب ریشه دوانده ست مهر اوزورم به این درخت ِتناور نمی رسد...
تو میخندی،و دوست داشتنت؛ ریشه میدواند در من ️️️...
تو همون فکری هستی که تو هر لحظه ای از سکوت من، ریشه کرده...️️️...
می کَنم ریشه ی عشقت ز وجودم این بار عشق خندید و بگفت لاف محالی زده ای....
واسه کسی خاک گلدون باش،که اگه به آسمون رسید،بدونه ریشه اش کجاست......
تو شبیه هیچکی نیستی عاشقی و بی حواسیریشه کردی تو وجودم تو یه بیماری خاصی...
گیرم درخت رنگ خزان گیردتا ریشه هست ساقه نمی میرد...