متن جملات عاشقانه

هیچ کس ما را نمی بیند.
همین جای خیابان مرا ببوس.
همین جای جهان بگو که دوستم داری.



_ علیرضا طالبی پور
_برشی از کتاب «زندگی خانه ای اجاره ایست»

روزی یک بار هم زمین و زمان به دور هم بچرخند سالی نو نمی شود مگر من به دور تو بچرخم ای زخمابه نوش میخانه های اشکم دوستت دارم ... بابک حادثه

تو بزرگ ترین گنج دنیایی،
زیرا در عوض تو هیچ چیز نمی توان گرفت
که با تو برابر باشد.

من یه داستان عاشقانه با تو می خوام.
اینو می خوام.
با تو زندگی کنم.
یه داستان عاشقانه با تو.
با تو برم.
با تو توی یه خونه حبس بشم.
اینو می خوام.

از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو
بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی،
امان از اشتیاقم برای تو...

_سهام الشعشاع
_سودابه مهیجی

مرا باور کن ای مَرد
تنها مسیح نبود که مُرده ها را
زنده می کرد
بارها دیده ام با بوسه ای
تو را به این جهان آورده ام



سهام الشعشاع
ترجمه ی بابک شاکر

جهان بر پا نمی مانَد
مگر با سر خمیده ی ما
روی شانه ی آن که عاشقش هستیم

گل اگر گل عشق تو باشد با یک گل هم بهار می شود . دست گرم و پر مهر تو یک دستی هم صدا دارد . حتی نام تو چون حلوایی است که فقط با گفتنش دهان شیرین می گردد . دوستت دارم ای زخمابه نوش میخانه های اشک من...

هر که بی دلیل دوستت شد ، می تواند دشمن بزرگی برایت شود و هر که با دلیل عاشقت شد ، هیچ بویی از عشق نبرده است . بابک حادثه

اگر هشتادساله هم بشوم باز مثل جوان ها دوستت دارم.
اگر هزار سال دیگر هم به دنیا بیایم باز دوستت دارم.
اگر باد هم خاکم را ببرد و هیچ بشوم باز هم دوستت دارم.


_برشی از نامه ی فروغ به گلستان

از من نخواه به (تو)
بگویم (شما)

شما که مرا دوست ندارد
من که شما را دوست ندارم

من تو را دوست دارم

تو از اول هم تو بودی
به خدا که بعد از این هم
هیچ شمایی
تو نخواهد شد
و...تو
دیگر هیچ وقت برای من
شما نمی شوی...

اگر عشق را پوچ می خوانی دلیلش این است که بارها عاشق شدی و دیگر برایت معنی ندارد مانند قله ای که اگر زیاد فتح گردد دیگر قله نیست تفرجگاهی عمومی است...بابک حادثه

در دوستی تا می توانی با احتیاط باش
در عشق تا می توانی بی احتیاط باش

بابک حادثه

تو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ کم ﻧﯿﺎورم!
‏ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نکنم!
‏ﻧﻔﺲ کشیدﻥ ﺭﺍ
‏ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
‏ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
‏ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ...

تصدقت گردم،
خنده هایی که مدت ها پیش بار گذاشتیم کم کم دارد جا می افتد.
عطرش چندخانه آنورتر پیچیده!
هرکسی از کنار خانه ی ما رد شود می گوید:"اهالی این خانه عشق و شادی را صرف می کنند."
نکند چشم بخوریم، دیر کنی، از دهان بیافتد!

آمدی مُردم از عشق تو
بودی مُردم از ناز تو
رفتی مُردم از نبودن تو
کاش باز گردی شاید مرگ
جدیدی را تجربه کنم
بابک حادثه

ما زنده از آنیم که با عشق بمیریم

فرزند جنونیم و تفکر عدم ماست

بابک حادثه

چه ساده فراموش می شویم
از یاد و خاطر کسی که
روزگاری به عشقش
همه را فراموش کردیم

بابک حادثه

باران،اشک های عاشقان است که از آسمان فرو می ریزد
و هر قطره اش، داستان یک عشق را در خود دارد

خدای کوچولو!
مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده.
مرا زیر پاهایت،
روی زمینی که بر آن قدم گذاشته ای، جا بده.

نه تبسم، نه اشاره،
نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط
او را تماشا می کند.

من او را دوست دارم
هنوز دوستش دارم وهمیشه خواهم داشت.
او موج عظیمی بود که در زندگی من آثار زیادی به جای گذاشت
و من تا لحظه ی مرگ آثار آن عشق را احساس خواهم کرد...


برشی از کتاب ما تمامش می کنیم
کالین هوور
ترجمه آرتمیس مسعودی

در جمله ی دوستت دارم
دو نقطه
کنار هم ایستاده اند
یکی من هستم یکی تو ... 

نزار قبانی :

عشق ، لرزش انگشتان است
و لب های فروبسته ی غرق سوال
تو را در خلال اندوهم دوست می دارم
ای رخساره ی دست نیافتنی
همچون خداوند ...