شنبه , ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
نیکوس کازانتزاکیس:نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جادادن خداوند کافی نیست، ولی قلب انسان به تنهایی می تواند او را در خود جای دهد....
خدایا...🪐خدایا تحمل سختیا با من آخرش با تو...🌱🌸...
« وَکَفى بِاللَّهِ وَکیلًا»- و همین بس که کارتو بخدا سپرده شود ^^...
آسمان ابری ست و خدا می باردنم نمک بر زمین... رها فلاحی...
خیال می کنم تمام وجود هانقطه هایی خیالی اند روی نقشه زمان آری همه نقطه ها خیالی اندجز یک نقطه که بُن بستِ کمال روح است وآن حقیقت تنها چه میتواند باشد جزخدانویسنده عطیه چک نژادیان...
ایزداهر ان کس که میردکار یزدان است حال که برای عدل جان گیرندبگمانم جان قاضی و شاکی ایزد برداما مجرم کدام ؟!اوجانش گیرد ک تو جانش بریشراکت یزدان است یا دخالت ازاده...
خدایا بغلم کن:)روزایی که واقعا تو زندگیم کم میارم با فریاد زدن این جمله آروم میگیرمخدا تنها مورفین روزای سختمه...
گرفته حال عجیبی هوای دنیا رانمی شود که ندید عرصه ی تماشا رابه صخره گفت ساحل؛ به خود ننازی چونندیده ای تو هنوز التهاب دریا رابهار سهم شما، هرکسی رسید از راهنشان نداد به ما جز نشان صحرا رازمین برای شما، بعد صبر می سازندبه روی قله ی قاف آشیان عنقا را چه خوب تکیه به خود می کنی در این ایامندید از تو کسی حالت تمنّا راگلایه ای نکنیم از کسی خدا با ماستبدان ز فضل پدر نیست حاصلی ما رابهزاد غدیری...
همیشه باخودمون میگیم*یعنی چطور میخواد بگذره*ولی خدا قربونش برم یجور میچینه برامونکه هر غیر ممکنی رو ممکن میکنهیاسمن معین فر...
وقتی میخنده،احساس میکنم خدا قلبمو نوازش میکنه!...
هرمشکلی پیش اومدبگوخدارودارم ازغصه دوری بکن شکرکن خداروبازم بدون تواوج سختی خداداره هواتو خداازهیچ بنده ای نمیگیره نگاشو...
دستانم نور ؛چشمانم نور ؛و من آرامشی بزرگاز جنس خدا می خواهمرعنا ابراهیمی فرد...
باران می بارد،خدا،آرزوی دشت را بر آورده کرد!....
نگیم فرداروزدیگریست بگیم فرداروزبهتریست....
وقتی خدا رو بابت ،تمام نعمت هایی که بهم داده شکر می کنم ؛تو رو هزار بار حساب می کنم محبوب من...-نازنین رامی نیا...
مانند مادری که در نقش فرشته ،دندان های شیری افتاده ام را شب ها با هدیه جایگزین می کرد ؛خدا را باور دارم. خدایی که در نقش رفیق،آرامِ جانِ روحِ زخم خورده ام می شود.- کتایون آتاکیشی زاده...
درجاده ی زندگی گاهی به عقب نگاه میکنم ومی بینم که چقدرخداهمه چیزرا درست چیده نویسنده عطیه چک نژادیان...
دوست داشتن خدا با همه فرق دارد پیش ازآنکه چیزی بگویی بی واژه تورا میشنود نویسنده عطیه چک نژادیان...
تنها کسی که وقتی باهاش حرف میزنی نیاز به توضیح دادن اضافه نیست خداست چون بهتر از هرکسی از حال دلت با خبرهیاسمن معین فر...
نماز واجب استمقابل عشقی پاکمقابل حرفهایی که از درون قلبی بی ریاروی نگاههایت اثبات می کندتو خدایی داری از عشقخدایی داری از دوستت دارم های بی ریاکه نمی شود مثالش رالابلای زندگی گم شده در هیاهوی فریبپیدا کردعبادت باید کردآن دو چشم روراست عشق راکه نمی خواهد فریب دهدنمی خواهد با دست دیگریروی وجودت خط بطلان بکشدنماز واجب استنماز واجب استبر چشم هایی که جز چشم هایتنمی خواهد چشم دیگری ببیندرعنا ابراهیمی فرد...
شبهای قدر صدات زدم و گفتم: یا انیس من لا انیس لهالان میگم یا ملجأ من لا حول لهم ولا قوةبه مهربونی پناهگاه حضورتدر زمینسخت نیازمنیدم....
زیر لب زمزمه میکنم«توکلت علیک فی کل الامور»و قلب پر دغدغه ام از فردایی که ازش بیخبرم روبه خدایی که از همه سرنوشتم باخبرهمیسپارم....
و زیبا ترین عشق یک طرفه تعلق می گیرید به خدایی که ،با تمام وجودش دوستت دارد ،در حالی که تو ، او را از یاد بردی🌈 ذاکری...
خدا برای خلق انسان ،دوتا چشم و یک قلب آفرید .تا تو هزاران بار ببینی و نگاه کنی ،اما یک بار عاشق بشی و عشق بورزی ،نه برعکس ! ذاکری...
فقط او زِ دلم خبر داردآنکه نور صدایش میزنندیاسمن معین فر...
هنری دیوید ثورو:هرکجا هستی ، در هر مرحله ای که باشی ، چنین مقدر شده است که با خالق جهان ، همگام باشی ؛ یقین داشته باش که خدا همیشه در کنار توست ......
خدای مهربانمسلام*شکر گزاری مرا بپذیر*برای««تمام لحظات پیش رویم»»که*خواهم خندید**خواهم رقصید**خواهم خواند*؛با*لبخند ابر*با**موسیقی باران*با*شعر زندگی*««شکر گزاری مرا»»برای*درک لذت خوشبختی هایم*بپذیردوستت میدارم....
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر... پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!این دقیقا مانند داستان رابطه ی ما با خداوند است؛...
تنها فردی که بدون قضاوت و تو سکوت به حرفامون گوش میده خداست تازه خیلی هم خوب بلده زخمی که بنده هاش به دلامون زدن رو درمون کنهیاسمن معین فر...
میدونی رفیق؟!ما به هر چیزی ایمان بیاریم حسش هم میکنیماگه به خودمون ایمان بیاریم، قدرتمون رو حس میکنیمو اگه به خدا ایمان بیاریم،ارامش و حال خوب رو یاسمن معین فر...
در برابر آدمایی که ادعای دین و ایمون دارن و هر چیزی رو به خدا ربط میدن باید گفت کدوم خدا؟خدای یگانه یا اونی که شما ساختین؟!...
منم خدایی دارمدر همین نزدیکی ها، نشسته در کنارم ، من چای می نوشم و او .... نگاهم می کند ، لبخند می زند و می گوید : چه خبر ؟ حالت خوب است ؟من ... من اندوهگین از غصه های هر روز، میگویم نه ... تو که می دانی ، حالم خوب نیست خدایا باران می بارد، قطره هایش بلند بلند صدایم می کند، و من ... بلند بلند می گویم : حالم خوب نیست خداااااا ، با باران هم خوب .... نمیشود اما باران .... باز هم میبارد اما ... من حالم دگرگون می شوددر دلم می گویم : من هم ...
عشق را پرستش کن من تو را عشق می خوانم زمانی که تو مرا دیوانه خودت کنیو حضورت مرا خوشحال و من تورا به جان وصل دهمدیگر چیزی میان ما پنهان نیست عشق مگر چیزی جز درک احساسات است اگر خواهی مرا عاشق باش و آزاد عدالتی میان ماست که می گوید شما کامل هستید و میخواهید یکدیگر را کامل تر کنید !رقیه سلطانی...
دلم می خواست جنازه ام حتی باری نباشد بر دوش عزیزانم....چه آرامشی داشت اگر می شد با پای خودم به منزل آخر قدم می گذاشتم.می دانی جان دلمانتظار، لذت زندگی را از تو می گیرداگر می توانستی یک روز برای همیشه انتظاراتت را از دیگران ببوسی و بگذاری کنار، زندگی با تمام رنج هایش، برایت شیرین تر از عسل می شد.از تو چه پنهانیک شب از شانه های خدا هم، طلبم را برداشتمبدهکار بودن به او مزه ای داشت که نگو...عشق واقعی می خواهی، همین است که گفتمعشق یع...
حالا تو هِی بشین و گریه کن ؛یا کل شب را زانوی غم بغل بگیر و به کسی فکر کن که رفته یا نیست!خدا خدا کن که بیاید یا برسانم به معشوقم!😏ماه رویی شبیه تو جز خنده نباید به لبش چیزی باشد....دختری شبیه تو باید آنقدر عاقل وفهمیده باشد که زندگی اش را با معشوقی که به دردش نمیخورد تباه نکند!آری ، آری کاملا میدانم عاشقی درد سرها دارد و به همین آسانی فراموشی میسر نیست!ولی آیا کسی که دوستت دارد تو را میگذارد به حال خودت یا فراموشت میکند؟😏یا اصلا میگذار...
خون دل ها خوردم و بازیچه ی دنیا شدم ای خدا رحمی براین آواره ی تنها بکن...
در یکی از نامه هایش نوشته بود :دوست داشتن را از خدا یاد بگیر هوا که سرد میشود پیراهنی از جنس خورشید برای زمینش می بافد سحر غزانی...
سرزمین من تاریک شده..یا سفید..رنگی نیست..نمی بینم..آدمها رنگهای مرا دزدیدن..تنها رنگ من خداست...
دلتنگمدل تنگ کوهستان،صخره،برف،یخ،رودخانه،دل تنگ تو ای همنورد،دل تنگ خدا که چقدر به من نزدیک است..صدایم کن ..جانم بده تا جان دهم برایت...
مرا که غرق در تماشای گنبدهای فیروزه ای بودم به آسمانی فیروزه ای تری برد آن غریبه... چگونه ؟گفت اعجاز خدا را می بینی ؟! من از خدا خواستم باز امروزم که رنگ دلتنگی گرفته یک فراموشی یهویی مثل همان روزی که تو را دیدم، غرق در هنر دست بشر بودی و من غرق در تو شدم، برایم تدارک ببیند ..که باز تو را همان لحظه به من نشان داد ...باورت بشود یا نشود در اعماق وجودم تنها این لحظه به هیچ چیزی فکر نمی کنم...کاش تو هم ......من در دلم گفتم کاش کسی هم در ...
درد عشق تو کشیدم که شدم بعد تو اینگونه گرفتاربعد تو همدم و یار دله خسته شد سیگارآنچه از عشق تو در خاطر من ماند چه بود؟قلب من در انتهایش آخِرم عشق تو را باختِ بودکاش یادی بکنی از من عاشق تو ای جان تنمشاید این قلب مرا یاد تو آرام کند ❣️رقیه سلطانی...
قسم به صدای نفس های خاموش میانبرگ های سبزلا به لای همین آینه های به بهار نشسته زندگی از نو شروع میشودنگران زرد رنگی های نیامده نباش...
فرشته مرگ امروز سراغ آدم های دیگه رفتو خدایی که از روزهای خوبش نا امید هستیمبه من و تو دوباره بیست و چهار ساعت فرصت زندگی دادحداقل با طلوع دوباره ات ثابت کن لایق این نفس کشیدن بودی...
میدونی چرا خدا ،تنه درخت رو قهوه ای و برگ های اون رو سبز آفرید؟تا بهت بگه تو با خال های قهوه ای رنگِ صورتت و چشمِ سبزِ گیرات ، دلیل نفس کشیدن خیلی هایی:)🤞🏻🌱غزاله ذاکری...
اگه انقدری که دلواپس حرف مردم بودیم ؛نگران نگاه و حضور خدا ،توی لحظه هامون بودیم ،قطعا وضعمون خیلی بهتر از اینا بود !...
همانجا که آدم ها مرا رها کردندهمان لحظه ها که به شانه امن آنها نیاز داشتمآن دم که کسی نماند و تو ماندیان هنگام فهمیدم و تو همچنانخدای قدر مطلق منیدوستت دارم خداوندا......
می شنوی ؟صدای قدم هایش است گوش هایت را نیز کن تا بشنوی آن آهنگ خوش آمدنش را و دل را پاک کن تا لبریز شود از شادی آمدن او...
بر کوی و برزن میخانه گشتم هیچ نبود تو آن مستی مایی اگر مستانه نبود...
همونجا که به ته خط رسیدی؛ ناامیدی همه وجودتو گرفتهنمیدونی با خودت چندچندیخدا داره نگات میکنه ببینه کِی صداش میزنی بیاد دستتو بگیره...صداش کن رفیق ،بذار کمکت کنه .. |صاد.میم|...
هر دم که ساز خواهش دل پر صدا شد تیر های مشکل ساز یاس آلود رها شدپس قلم توکل گرفتم و جرئه ای دوات صبر خواستم تا قلم زنم که چگونه نقشه برآب نقشه ی تیرها شد.زینب ملائی فر...