شنبه , ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
هر دم که ساز خواهش دل پر صدا شد تیر های مشکل ساز یاس آلود رها شدپس قلم توکل گرفتم و جرئه ای دوات صبر خواستم تا قلم زنم که چگونه نقشه برآب نقشه ی تیرها شد.زینب ملائی فر...
هجوم غم آمد شدی دلسرد!جهانت اگر شد سراسر درد به مو می رسد قصه اما نه!خدا ناامیدت نخواهد کرد!▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
بخاب ماه من ارمیدنت را با نور ماه تماشا کنم در سکوت و ارامش شب بیارام ای که ارامشت خواهش من از رب دل طوفانی ات را ب ابرهای اسمان بسپارخدا ان طرف تر از ابرهاست طوفانت را رام میکند و صبحدم نسیمی ارام ب ما میدهدسارا عطاریه...
بادآسمانابر،نخلغروبخوزستانو واژه هایی که هر کدامشان یک داستان را روایت میکنند.اذانمانند شیپور اسرافیلدر آسمان صدا میکند.اینجا دروازه ی بهشت به روی همگان باز است.خورشید به خواب رفتو ماه بیدار شدانعکاس نورِ هم زمانِ خورشید و ماهآیینه ی حیات را به رویم گشود.من خودم را در ستاره ی مجاور بر اتصالِ خورشید و ماه میبینم.راستیکبوتران به کدام سو پرواز میکنند؟...
در کوچه های بن بستِ ناامیدی، خسته و درمانده، به دنبال راهی میگشتم تا بتوانم ادامه دهم!پیرمردی را دیدم که فانوس بدست داشت! مقابلش ایستادم، و او ..... به من لبخند زد ! باران بارید و سیاهی غم از وجودم شسته شد!انگار کسی سبدی پر از شاتوت های شسته شده به من هدیه داده است و من ..... همان لحظه از لذت خوردن و بوییدنش سیر نمی شدم .....نوری دیدم !! به دنبالش رفتم!!!جاده هموار بود، باز بود؟!دویدم و به نور رسیدم، خواستمش با تمام وجودم خواستمش که...
اونجا ڪہ خدا میگہ: قالَ لا تَخافاً، إنَّنِی مَعَکُما أسمَعُ وأری «نترسید؛ خودم هواتونو دارم..!» چقدر دل♡ آدم قرص میشه!!!:)...
زندگی آنقدر بالا پایین داره که گاهی با خودت میگی آه خسته شدم کی قرار تموم میشه هیچ وقت با خودت این فکر رو کردی چرا داری این حرف و میزنی؟یه نگاه به خودت و زندگیت کن ببین چیا داری که بقیه حسرتشو میخورن بعد یه نفس عمیق بکش و نگاه کن به اون بالا به اونی که همیشه هواتو داره یه لبخند خوشگل روی لبات بیار و بلند بگو مرسی بابت همه چی و مطمئن باش همه چی عالی تر از اونی که هست میشه...
برایم مهم نیستاز بیرون چگونه به نظر می آیمکسانی که درونم را می بینندبرایم کافی اندبرای آنهایی که از بیرون قضاوتم میکنند حرفی ندارمبا خود می گویمبگذار همان بیرون بمانند...
دردم دوا کنبر در میخانه من کردم نگاهیدیدم آنجا عاشقی رو به خداییگفت ای معشوق من تا کی جداییمن که تنها مانده ام بر این دوراهیخانه و کاشانه را کردم فراموشآتشم خاکسترم را کن تو خاموشحال و روزم را ببین دیوانه گشتمچند روزیست خانه و آن خانه گشتمیا بیا ساقی بشو روزم به راه کنیا اگر دیوانه ام دردم دوا کن...
در انتهای تمام نا امیدی هایم، به نقطه نوری رسیدم که وقتی واردش شدم، خدا آنجا بود!در نهایت تمام محبت هایی که حقم بود و دریغ شد، به قسمتی از زمان رسیدم که خواستنم فقط .... محبتِ خداوند بود !می دانم آسانی ، زودگذر استمی دانم این دنیا، دنیای مطلق ها نیست !!می دانم تنها خداست که اول و آخر از اوست....اما راستش... گاهی غافل می شومخب چه کنم ؟! انسانم و انسان.... چقدر فراموش کار است ... آه ... آه از این غفلت!من خدا را در اوج نا...
میگن خدا حواسش به همه هستبه خندهامون به دلامون ، دلایی که با کوچیکترین چیزا شکسته میشن به قشنگیایی دنیا که یه وقت کم نشن به زشتیایی دنیا که یه وقت با قشنگیایه دنیا قاطی نشن به چشامون که فقط از سر شادی ببارنبه جیغامون که از هیجان شادی کشیده شن حتی به حرفایی که ذهنمون بوده و اصن به زبون نیوردیم ترسیدیم بگیمشون و این خداست که چه ادما رفتن چه موندنچه بد رفتاریا که نکردیمولی خدا موند پشتمون مسخرمون کردن خندیدن بهمونبی اهمی...
بودنت، من را شرمنده ی خدا کرد...
بین اقبال منو قسمت او کاش خدا گرهی سخت بیندازد و بازش نکند...
ماه کامل به تو خیره میشوم مناجات میکنمخدایا شکرت برای خودت خدایی چنین زیبا دارمتمام زیبایی آفرینش در تو توصیف میشودکاش همه تو رو شناخته بودن با تو بودن یعنی زندگی پر از عشق و آرامش دنیای پر از عشق و آرامش...
در آسمان دو چیز افسونم می کند آبی بیکران و خدا آن را می بینم و می دانم که نیست او را نمی بینم و میدانم که هست...
دو رکعت نماز عشق میخوانم به قربت تودر قنوتش دعای دل می نوشم سجده بر خدا میکنم تشهد و سلامم رارو به آسمان عشق می پاشم...
باور نمیکنم خدا به کسی بگوید:" نه...! "خدا فقط سه پاسخ دارد:١- چشم....٢- یه کم صبر کن....٣- پیشنهاد بهتری برایت دارم....همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست که در آغوشش می فشاردتبرای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!صبر اوج احترام به حکمت خداست...
حتی خدا هم مانده در اصرارِ من بر عشقِ تومی خواهمت جانا ، مرا تحسین در این اصرار کن زکیه احمدی...
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی تا تو منظور منی شاکرم از بینایی...
چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد...
من همینقدر غیر منتظره شناختمتهمونجایی که منتظر بودم خدا منو نندازه تو چاهانداخت، ولی تو توی چاه بودی.......
👌شعر غزلتو را من نیمه شب درخواب دیدم تو را در صورتِ مهتاب دیدمتو پاکی تو زلالی تو منزه تو را در قطره هایِ آب دیدمتویی در ریشه ودر ساقه وبرگ تو را در ذره هایِ خاک دیدمتو آن نوری همیشه نور داری تو را در نورِ یک شبتاب دیدمتو شاید موج یا گرداب باشی تو را در قدرتِ گرداب دیدمتو شاید عشق یا معشوق باشی تو را...
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدمصانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم...
من روز قیامت در حضور خدا تو را خواهم بوسید تا خداوند مرا به خاطر انتظارم در دنیا تحسین کند .......
قدم نمی رسیددر آغوش مادربزرگ جا گرفتم، کنار پنجره..._دخترم ببین چطور از آسمان، بهار نگاه خدا می ریزد؟...کارناوال عشقی بر پا شد در خیابانما بودیم، خدا، چتر و باران.قدم رسید به پنجرهقهر خدا از آسمان می ریخت_ کارناوال مرگ بر پا شده مادر جان_بیرون نرو دخترم...ما ماندیم و خدا، بی چتر و مادربزرگ.فاطمه یارندپور...
آرزوهای کودکی ام را به یاد میاورم چه دنیای کوچک و دل انگیزی با آن آرزوهایم برای خود می ساختم، با بزرگتر شدن جسم و خطاب بزرگ شدی دختر تمام آن دنیا به یکباره فرو ریخت و ناخواسته به سرزمین دورنگی ها پا نهادم که رنگی از زیبایی و یک رنگی در آن نیست.بار الها: دنیای بزرگ شدن کودکان را رنگ زیبای همدلی بپاش تا با همان قلب کودکانه در دنیای بزرگانه؛ تو مهربان خدایم را ستایش کنند. (باران)...
بار الها؛ امروز هم به لطف و بزرگی خودت آغاز شد و اجازه بودن در این دنیا را امروز هم به من دادی بابت این لطفت شاکرم🙏🏻 بار الها ؛ امروز انسانهای خوبت را در مسیر راهم قرار بده که دیدنشان شکر تو خدای مهربانم را به من یادآور شوند .🙏🏻🌹(مریم)...
اونی که دونه میریزه از اونی که دونه میخوره بیشتر لذت میبره...معامله با خدا سوخت ندارهدو دوتای خدا هزارتاس...
این بار باید خدا پادر میانی کند تا بشود اعتماد کرد عاشق شدو دوست داشت....
آیا توانستی پروردگارت را ببینی؟آن لحظه که تاریکی اطرافت را فرا گرفته بود،و او تو را به سمت روشنایی هدایت کرد.پریا دلشب...
من به بوییدن سیبی خشنودمو به عطر چای تازه دَم صبحگاهیبه جوانه های تازه جان گرفته ی کاکتوسهای پشت پنجره...من شجاعم، نسبت به رؤیاهایی که هر دقیقه در دلم جوانه میزند.من هرروز آفتاب را تا ته استکان آسمان مینوشم و کودکانه به بوسه های نسیم میخندم.در من تاریکی وجود ندارد؛ معجزه هرثانیه با نفسهای مادرم اتفاق می افتد.من خوشی را در اتفاقات کوچک میدُزدَم؛ و به زیبایی هایی فکر میکنم که هنوز در اطرافم وجود دارند.برایم مهم نیست چندبار در روز ...
از تواَم یا رب فراموشی مبادهرکه می خواهد، فراموشم کند...
پاییز که می شودخدا غزل می گویدپر از مراعات نظیر و آرایهانار و لب یاررنگ عشاق و برگهاباران و چشمانسرد و زرد و دردخش خش برگ و خس خس سینهغُرغر و شُرشر و نَم نم ابرهاقافیه باران و ناودانردیفش چتر خیس ...بخداوندی خدا قسمخدا عاشق است !چرا نمی فهمید؟...
تا خدا هست پریشان نشود خاطر من...
هنوز هرجا که بی تو پا می ذارمشبیه کوه! هستی در کنارمغرورت هم برای من عزیزه!چقد زن بودنت رو دوست دارم!گاهی جای خدا احساس می شی! توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی! چه خوبه که هوامو داری هرروز چه خوبه روی من، حساس می شی! هوای تو نباشه خونه سرده!هوات، حال خوشِ قلب یه مرده! روی موهات یه شاخه گل می کارمچقد شعرام تورو زیبات کرده!تو از هر گوشه ی این خونه ماهی!که با زن بودنت، یک تکیه گاهی! جهان بی تو پر از بی راهه می شهنباشی...
این خدای رب العالمیناز دار و ندار دو دنیایشعطرش را به تو بخشید،باور کنصدای تو بو داردنگاهت بو داردحتی بوسه هایت بو دارداز آغوشت نگویم،که هر کس به من می رسدآدرس عطر مرا می پرسد!...
گویند که خدا...ساکنِ دلهای ، بشکسته استآری ..........گنج در میانِ ، خانه ی ویرانه است 🔹 [ سردار ]...
حسبی اللهخدا برایم کافیست...
چقدر خوب و قشنگی چقدر زیبایی من از خدا که تو را آفرید ممنونم...
بشناسید خدا راهر کجا یاد خدا هستهر کجا نام خداهست سقف آن خانه قشنگ است....
دخترم خدا باد را برای گیسوان تو آفرید...
اگر می خواهید خدا را بشناسید به حل هزار معما نپردازید بلکه در اطراف خود نظر کنید و او را ببینید که با کودکان شما سرگرم بازی است. و به آسمان نظر کنید و او را مشاهده کنید که برابرتان راه میرود. و با رعد و برق دست های خود را دراز می کند. و با باران از آسمان به زمین می آید. او را خواهید دید که در گلها لبخند میزند. و دست های خود را در شاخه های درختان به شما تکان میدهد.- پیامبر- جبران خلیل جبران...
به گمانم من با چشم هایم تورا نفس می کشمچون تا می بینمت نفس هایم به شماره میفتد خونم اکسیژن بیشتری می طلبد و نبضم تندتر می زند!تو همان هوا هستی که در سینه من جریان دارد و من بارها و بارها تورا نفس کشیده امتو همان جریان خدا در روح آرام منی...ارس آرامی...
خدایا !ای صاحبِ تقدیرِ من!راهنمایم باش و مرا از قلمرویِ اشڪ و رنج،به سلامت عبور ده.. Farzanh 22...
دایم دل خود ز معصیت شاد کنی چون غم رسدت خدای را یاد کنی...
خاصیت آدم های مهربان و ساده همین است:محبت بی چشمداشتصداقتو اینکه یک وجهی هستاما سخت ترین جای داستان اینه کهآخر قصه تنها شخصی که از خوبی های خودش بدی می بینه خود فرد مهربانهمیدونی چیه تنها کسی که تا آخر همراه و کنارت می مونههمون خدایی که سراسر خوبی ها و نیکی ها رو منشأش هستخدا با این همه مهربانی وقتی بنده گناهکارش با اون همه گناه با یک توبه اینکه متوجه خطا و گناهش شده میبخشهباید یاد بگیریم از آموزگار زندگیدرس های مهربانی را...
*پروردگارا**دلم میخواهد آرام صدایت ڪنم:**«یارب العالمین»**وبگویم:**توخودآرامشی**ومن، خودِخودِبیقرار...**«الهے وربے من لے غیرڪ*:)...
و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد...
خدای دور بود از بر خدادوران...
خدا می دونست زدن بعضی حرفا چقدر سخته نفس عمیق را آفرید...