پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خدا نکند عشق اعدام شوددر سلول های تاریک زیر سایه ی دارآنجا بوسه ها در زنجیرها محبوس می شوندخدا نکند دست هادر فاصله ی گلوله هابه هم گره بخورند و عشق در ویرانه های شلیک فریاد بزند: من اینجا هستم!خدا نکند حضور قلب ها در این بی صدایی در زیر خاک مدفون شودکه در زخم های مکررهر یادگاری یک شکست دیگر استخدا نکند عشق بمیرد در ردیف های نام های فراموش شدهکه در چشمان آخرین معشوق تنها سای...
ایزداهر ان کس که میردکار یزدان است حال که برای عدل جان گیرندبگمانم جان قاضی و شاکی ایزد برداما مجرم کدام ؟!اوجانش گیرد ک تو جانش بریشراکت یزدان است یا دخالت ازاده...
خودم را با رشته خاطراتت دار میزنم...نفس کشیدن وقتی مرا به تو نمی رساند چه فایده دارد؟! نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
تبر خندیدبه اعدام درخت...
تمام زمین سقوط کرداعدام.شعر : حادیسام درویشی...
عاقبت روزی اگر قاضی این شهر شومجای اعدام به هر زندانی،چند هزار اصله صنوبر بدهمتا بکارند در این شهر غبار آلودهتا بکارند در این دشت و دمنتا که سرسبز شود روح زمینتا بشوید دل این قوم حزینتا که عاشق به بلندای صنوبر نگردقندی از خوشحالی در دلش آب شودنور امید به دل زنده شودشاید اینجا بتواند دل معشوقه خود را ببرد...عاقبت روزی اگر قاضی این شهر شومریشه و رنگ سیاست ز زمین برچینمجای آن عشق و محبت کارمو بقول سهراب: جای مردان سیا...
می دهم فتوا شود روشنکه در قانون عشققتل یک احساس حکمش کمتراز اعدام نیست ......
کردهاتمام مرگ هارا تجربه کرده اند...مردن با گلولهمردن با اعداممردن زیر شکنجه در زندانمردن با سر بریده شدنمردن با بمب های شیمیاییمردن دسته جمعیمردن ازسرمامردن از گرسنگی و...اما در طول تاریخ هیچ کردی هرگز از ترس نمرده است...
رشته محبت ترابر دور گردن میپیچمو اعدام می کنمتمام بغضهایم را...