متن لکنت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لکنت
و سالها در انتظار آدمم
همیشه ناله های جشنواره ی دمادمم
رواق صحن طعنه های بی امان
میان عَرعَر و هَوار بی نشان
برای دفعِ آخرین تَرانه های بی تبار
و دُک
تُرانه های تار و مار
صدای کَف ترانِ پیرزن
نگاه پَس زنانِ گورکن
چه لکنتی گرفته انتهای درد...
پیرمرد که انگار از شوخی غرق نمک پسر همان ناجی نجات ، خوشش نیامده باشد کمی نگاهش میکند و انگار که قانع شده باشد به سمت قفسه ها راه می افتد.
دختر کمی نفس نفس میزند دوباره دکمه هایش را دیوانه وار باز و بسته میکند
ندای( بیا بی خیالش...
لکنت گرفته زبانم
نامت فراموشم شده
پاییز برگ می ریزد
و من،
گلویم را می فشارم تا بغض خفه ام نکند..
جهان ، پر از آوار واژه هاست
و من ، صدا روى لحظه هایم مى ماسد
مثل وقتى که
دارم غزل نمى گویم
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو