دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
کاش می دانستیتکرار توبرایمچقدر زندگی بخش است...درست مانند"نفسهایم"...!...
توبرام شبیه عطر یک فنجان قهوه ی گرمی ساعت ۸صبح یک روز بارانیگرم، زندگی بخش، دل آرامآن هنگام که چشمانم را میبندم عطرش ریه هایم را پر میکند ...و قلبم را گرمتو لبخند بعد از بوییدن بخار قهوه ایدقیق تر بخواهم بگوییمتو قهوه ی روزهای بارانی منی ......
روزها آهسته و عبوس می گذرندتنها دریاست که آرام و زندگی بخش استدریا:همگام با انجمادِ روزهای ملولاز میان سایه ها به سوی تو می آیماز میان ظلمتِ شباز میان خطّ ژرفِ نورها می آیمتا جای پای خورشیدِ تابانبر آب های آبیِ توتماشاگهِ چشم های من باشد...
کاش می دانستیتکرار تو چقدر برایم زندگی بخش است...درست مانندنفسهایم...!...
کاش می دانستیتکرارت برای من زندگی بخش است...درست مانندنفسهایم...!...