سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در تاریکی شب، نغمه ی عشق می خواند،بر پل چوبی، دل از غم رها می ماند.ماه، همچون نگینی درخشان در ظلمات،بر آبِ روان، نقوشی سیمین می کِشد.نسیم شبانگاهی، راز دل را می برد،به گوشِ ماه می رساند، این نغمه ی درد.ستاره ها در آسمان، چشمک می زنند،گویا به این عشقِ پاک، آفرین می خوانند.در سکوتِ شب، دل ها به هم می رسند،در زیرِ نورِ ماه، رازِ عشق می گویند.عطرِ گل ها در هوا پیچیده،مست می کند دل ها را، در این خلوتِ بی حد.آرامش و عشق، در این ...
در این جنگل پر از شور و عشق و جنونبشنو نغمه ی دل، نغمه ی عشق و رها...
شب از سکوت لبریز، آسمان منتظر ستارهغم در نگاهش، گویی رنجور و بیقرارهستاره ها در گذر، آسمان شب شادمانمنتظر ماه، در دلشان شور و شوق و ایمانماه می رسد، شادمانی در قلب ستاره هادور ماه می چرخند، با شور و با نوامی درخشند و چشمک می زنند، با تمام وجودگویا نغمه عشق می خوانند، در سکوت شب و دودشب با تمام غم، با ماه و ستاره ها زیباآسمان پر از شور، گویی شده یک تابلو نقاشیمن در سکوت شب، غرق در این زیباییمی سرایم غزل عشق، با شور ...
گره 13 از زندگیت بازشود، نغمه عشق به آهنگ دلت سازشود، سوسن و سنبل و مریم همه تقدیم شما، این بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیزدتون مبارک!...