جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
هر چه بجز خیال او / قصد حریم دل کنددر نگشایمش به رو / از در دل برانمش......
آشکارا نهان کنم تا چند؟دوست میدارمت به بانگ بلند...
حرمت ها که شکسته شد مسیح هم که باشی نمی توانی دل شکسته را احیا کنی......
دل کندن اگر آسان بود فرهاد کوه نمی کند/ دل میکند......
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی...
خوشتر از نقش در عالم تصویر نبود...
در هیاهوی شهر همغرقِ آرامش تو ️ام...
آدم ها را تنها نذاریم افسردگی بیداد میکنه...
تو ناب ترین واژه ی اعلای زمانیتو خوب ترین عشق منی،حضرت جانی...
هیچ حس آرامشینمیتونه با بغلت رقابت کنه....️...
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد...
با خنده هاتمنوعاشق کردی...
دستای تو فقط مال منه...
چشمانت آرامش را به حساب زندگی ام واریز می کند...
می خواستم پر واکنی در منآبی ندیدی آسمانم را ......
ور تو پنداری مرا بی تو قراری هست... نیست!...
دلبرمکنار تو من خوشبخت ترین فرد جهانم...
هر چه می خواهی ببر/ اما مرا از یاد نه...
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی...
همدرد منیهم درد منی!...
اما بهار من تویی من ننگرم در دیگری!...
ما را که * تو * منظوری خاطر نرود جایی...!...
یه عالمه دوست دارم دورت بگردم...
دوست داشتنی تر از تو تو دنیا پیدا نکردم...
بی تو میمیرم...
تنها دارایی دلنشین منی...
*عشق* یعنی وقتی نباشه با همه ی آدمای دنیا هم احساس تنهایی می کنی...
تو چه دانی که چه ها کرد نگاهت با من...
من انِ تواممرا به من باز مده...
تو یه نفری ولی همه کس منی...
من...از قیدت...نمی خواهم....رهایی......
عشق را هیچ پایانی نیست !یار وقتی که تویی...
پاییز را در کنار تو دوست دارم...
دگر به دست نیاید چو من وفاداری...
بهت قول میدمکه فردا بیشتر از امروز عاشقت باشم...
تو آن بلای قشنگی که آمدی بسرم...
میشه زنده بود و زندگی نکردفقط کافیه تو نباشی...
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام...
دلبر جان که تو باشی... مگر میشود آرزویی در من بماند!؟...
* من حسودم * اصلا میدونی ... دق می کنم... کسی سمتت بیاد...
برای من *تو* همه دنیامی ......
هیچکس برای من تو ...نمی شود...
من + تو ما نمیشودمحشر میشود...
تو قرار منیمن بی قرار تو...