پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
می رود قافله عمر به سرعت امروزما در اندیشه آنیم که فردا چه کنیم...
تا به خودت می آییگلادیاتوری هستیکه تنها تصویرِ مقابلششست های برگشته استو مانند دیروزامروز همتماشاگران آمفی تئاتربرای کشته شدنت دست خواهند زد...«آرمان پرناک»...
خیابان های پینه بسته ی تاریخ راست میگویندامروز دیگرهیچ پلاکی ما را به هویت نمی رساند«آرمان پرناک»...
وعده ی فردای نیامده می دهیمدام،امروز را بگوچه خاکی بر سر دنیا کنم عزیز ؟...
فردا قرار و انتخابامروز روز زندگی است . حجت اله حبیبی...
امروز روز مهمی برای سال های آینده است.رحمان شاهسواری کینگ...
امروز زمانه نوبت ماست...
آن شب که تو در کنار مایی روزستو آن روز که با تو می رود نوروزستدی رفت و به انتظار فردا منشیندریاب که حاصل حیات امروزست...
دیروز و فردا با هم دست به یکی کرده اند ؛ دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد ...وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود !...
هیچ روزی تکرار نمی شود ، هیچ شبی دقیقاً مثل شب پیش نیست ، هیچ بوسه ای مثل بوسه ی قبل نیست و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی !روزها ، همه زودگذرند ؛ چرا ترس؟ این همه اندوه بی دلیل برای چیست؟ هیچ چیزی همیشگی نیست ، فردا که بیاید ، امروز فراموش شده است ......
خیال کن امروز آخرین روز دنیاست و دیگر هیچوقت قرار نیست بیایی، خودت را در همین لحظه تصور کن و هر کاری که مدت هاست آرزویش را داری برای امروزت انجام بده ،بخند،شاد باش که خوشحالی وابسته به هیچ چیز نیست این خودمان هستیم که "خوشحالی" را محدود میکنیم.......
مرا به امید فردا راضی مکنکه اگر فردا حرفی برای گفتن داشتامروز می شنیدم...
امروز که نیامدبنظر می رسدفردا نیز بیایدواگر نیایدروز دگر خواهد آمددل خوشی امشمارش روزهایی ستکه قرار است بیاید...
دیروز را فراموش کن ، چون او هم با تو همین کار را کرده...به خاطر فردای نیامده هم نگران نباش، شاید نیاید...چشم هایت را باز کن و هدیه ی باارزشِ "امروز" را ببینلبخند بزن به روزگاری که از نو شروع شده ...صبح یادآور زیبایی هاست ، یادآور زندگی نو ، شروعی نو ، نگاهی نو و امیدی نو ......
چشمِ من مدتهاستاز پنجره ی بسته امروزفردایی نمیبیند...تو اگر راهیِ فردا شده ایگِله این دلِ رنجورِ مراخوب به گوشش برسان...
همخون هم نبودیم، اما هم خونه بودیم؛تو تمام من نیستی اما نقشی از تمام من هستی،وقتی دنیا همانند چای، تلخ میشود،خنده هایت آن قندیست که باید باشدتا دنیا را به کاممان شیرین کند؛بمان که بودنت حقیقتِ من استرفتنت دور میسازد مرا از خودم،چگونه میشود تورا داشتُ، نداشته ها رابه رخ کشید!وقتی مسیر زندگی، تاریک و پرپیچ خم میشودتا بفهمم کجای راه هستم و چه میخواهممرا با روشنیه چشمانت از کمند خستگی ها، رها میساختیچگونه توصیفت کنم وقتی کلمات...
مثل فردا می مانی همیشه هستی ولی امروز نیستی...
دیروز، شب گذشته تمام شد. امروز، روزی کاملا نو است....
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیستدر میان این و آن فرصت شمار امروز را...
به هیچکس اعتماد نکنآبی که امروز بهت جون میدهفردا میتونه تو رو غرق کنه......
ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی در امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر !نگرانی امروز برای مشکلات فردا، دردی از ما دوا نخواهد کرد ......
امروز...قیچی را برداشتمو پایان دادم به تمام دلخوشی هایم!موهایی را...که فقط باد نوازش میکندباید چید....
آن که امروز را از دست می دهد،فردا را نخواهد یافت،هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست...
بین هزاران دیروز و میلیونها فردا ، فقط یک امروز وجود دارد ، امروز را از دست نده ......
شادترین رنگ را امروز به زندگی بزن ...اندیشهات سبز ، آسمان دلت آبی ، و قلب مهربانت طلایی ؛ زندگی زیباست اگر آن را به زیبایی رنگ بزنیم...
دیروزمی خندیدمامروزممیخندمفردا همخواهمخندیدفقط به این خاطر که زندگی کوتاهتر از آنیستکه بخواهمبرای چیزی گریه کنم.......
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهامو نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !...
چیزی که تا دیروزواسم خیلی اهمیت داشت...امروز حتی به چشمم نمیاد...هر چیزی به وقتشواسم خوب و دوستداشتنیه.......
شاید امروزجور دیگری باشدبا نگاهمخواهی خواندبا نگاهت خواهم خواند...
یکشنبه آمدهشنبه را باد با خودش برداین قانون زندگیست.پس فقط برای امروز خوش باش...
یک درخت می تواند شروع یک جنگل باشدیک شمع می تواند پایان تاریکی باشدیک واژه می تواند بیانگر یک هدف باشدامروز می تواند آن “یک روز” باشد...
از چشمانترد شب را بیرون کنامروز صبح دیگری ست...!...
دخترک از صبح خوشحال است و دف می زند، از روز ابری و غمگین دیروز رسیده به روز آفتابی و پر نور امروز بالاخره تمام شد...
فصل ها برای درختانهر سال تکرار میشونداما فصل های زندگی انسانتکرار شدنی نیست !تولدکودکیجوانیپیریامروزت را دریاب.....شاید .فردایی نباشد.....
امروز دلم برایداشتنت پرکه نه... پرپرمیزند.. برایبودنت برایآغوشت اینکهسرم را بگذارم روی شانهات..بعد ببینی که چه طوربا همین شانهات آرام میشوم.امروز دلم خیلی تو را میخواهد...
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
فردایی در کار نیستما را می خوابانندتا ندانیم دوبارهدر آغوش امروز متولد می شویم...
آنچه روزی در تنم / دل داشت نامبس که سختی دید / امروز آهن است...
امروز تموم شد وهرکاری تونستی کردیپس بذارش کنار وفکر کن فردا چطوریه روز قشنگ بسازی...
دوستم داری می دانمباز دوست دارم که بپرسم گاهی...دوست دارم که بدانم امروز مثل دیروز مر امی خواهی؟...
بهت قول میدمکه فردا بیشتر از امروز عاشقت باشم...
فریب مشابهت روز و شب*ها را نخوریمامروز، دیروز نیستو فردا امروز نمی*شود …...
تو غیر از دیگران بودی که امروز نه می دانینه می پرسی نشانم ......
یه صبحه دیگه، یه صدایی توی گوشم میگهثانیههای تو داره میرهامروزو زندگی کن فردا دیگه دیره...
به آرامی آغاز به مردن میکنی ، اگر... سفر نکنی ، کتاب نخوانی ، برده عادات خود شوی ، همیشه از یک راه تکراری بروی روز مره گی را تغییر ندهی ، از شور حرارات احساسات سرکش دوری کنی زندگی کن !...