پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تا به خودت می آییگلادیاتوری هستیکه تنها تصویرِ مقابلششست های برگشته استو مانند دیروزامروز همتماشاگران آمفی تئاتربرای کشته شدنت دست خواهند زد...«آرمان پرناک»...
براستی چه زیبا سخن میگویدسکوت یک تصویر از ثبت یک لحظه...
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود...
طراحی لبهای تو هنگام تبسمتصویر ترک خوردن صد باغ انار است...
از تو تصویری ست در من جاودانه جاودانه...
نیازی به چتر نیست مژه هایت در باران سایه بانِ انعکاس تصویر من در چشمان توست... • ͡•نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و یا کسی اورا اینجا به قصد رها کرده است. به شدت کنجکاو بودم که بدانم به دنبال چیست؟! خواستم نزدیکش شوم تاباهم به پیدا کردن آن چیز بپردازیم. اما مکثی کردم و سر جایم ایستادم. پیرمرد اصلا مرا نمی دید و حواسش جای دیگری بود. زمزمه هایش...
قرار است از من چه تصویری بماند...وخانه را ترک میکنم!و این تکرارِ هر روز من است....
می خواهم به تصویر کشمشکل دستانت راصدایشان راترنم شان را...سکوتشان را...می توانی اندکی در برابرم بنشینی تا ناممکن ها را تصویر کنم؟ ️️️...
غیر ممکنه که بتونی عشق منو اندازه بگیری، توضیح بدی، بشمری یا به تصویر بکشیفقط می تونی حسش کنی.دوستت دارم دلبر زیبای من ، ولنتاین مبارک...
خود واقعی تان را نشان ندهید ،بگذارید تصویری ک عز شما دارند خراب نشود...
هر جا که تویی؛مرکز تصویر من آنجاست️️️...
چقدر دلتنگ حضورت هستم!کاش تصویرت،نفس می کشید...️️️...
باز بادموهای تو را آشفته کردو من غرق تماشایخیال انگیز ترین تصویر جهانم...
لبخند که میزنیمات تصویرت میشومزل میزنم به چشمهایتزیر لب آهسته میگویمچه کردی با من نازنین؟تا دنیا دنیاست عاشقت میمونم...
آخر داستان مانقاشیاز تصویر تو بودکه آن را با آهی کشیدم...
خوشتر از نقش در عالم تصویر نبود...
زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می شوند؛پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،بدان که خدا می خواهد تصویری زیبا از تو بسازد....