پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرا چه حاجت اسپند و آیت الکرسی؟فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است...
هر دم از انجمن دهر جفایی دگر است هر یک از انجم او داغ بلایی دگر استروز و شب را که کبود است و سیه جامه درو شب عزایی دگر و روز عزایی دگر است...
از چپ و راست بلا پشت بلا می آیدو شگفت این که فقط بر سر ما می آید...
همان روزی که قلبم را به چشمت مبتلا کردیدل و دین و حواسم را قرین صد بلا کردیبلا یعنی که شبهایم بدون تو غم انگیز ستبیا معبود تنهایم دلم از عشق لبریز ستبلا چون اتشی سوزاند همه دار و ندارم راچو سنگی بر زمین کوباند نشان اقتدارم رابلا یعنی دلم تنگ ست بیا تا همسفر باشیمسر چشمان تو جنگ ست من و تو یکنفر باشیمبلا همچون تبر!!! بوسید نهال اعتمادم رادل خوش باورم فهمید؛ بهای عشق آدم را...
محمود دولت آبادی:گفت که غصه اش را نخورَد ؛چون که آدم اگر پیش از بلا شروع به غصه خوردن کند ، بلا زودتر او را از پا می اندازد ...تا برف نیامده آدم پارو برنمی دارد و بالای بام نمی رود !...
در بلا هم می چشم لذات اومات اویم مات اویم مات او...
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم...
ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو...
دلا خو کن به تنهاییکه از تن ها بلا خیزد...
تنها بلای که به سرم می آیدبلای بی تو بودن است!!ارس آرامی...
اگر میدانستیمقرار است در آیندهچه بلاهایی راتاب بیاوریمدر کودکی به جایتوپ پلاستیکی مانقلبمان را دو لایهمیکردیمشاید اینگونهبغضمان حریف گریه هایمانمیشد.......
اینگونه که درد تو بلا می زاید تا آمدن تو مرده باشم شایدیکبار بخوان حکایت مجنون راشاید که حساب کار دستت آید...
- به حوالیِ عشق که رسیدی، دل دل نکنبگو دوستت دارم..این تنها بلایِ قشنگی ست که به سرت خواهد آمد!!...
در مسیر تو اگر چه هر بلایی دلکَش استیک نفس مهلت بده؛ این درد اسمش آتش است...
می بینی جانمکیوسک های تلفن را که جمع کردنددیگر دوستت دارم هایمان صادقانه رد و بدل نشدما ماندیم و هزاران حرف عاشقانه کهاگر تلفن های همراهمان آنتن نداشتاصلا یادمان می رفتیک نفر هستکه همیشه باید باشد..جایگزین هم نداردمی بینیتکنولوژی چه بلایی سر رابطه هایمان آورده!لطفا یک نفر ما را به گذشته برگرداند......
امام سجاد-(ع): “براستى که دعا، بلا را برگرداند، آنهم بلاى حتمى را. دعا بلایى را که نازل شده و آنچه را نازل نشده دفع کند.”...
دیگر چه بلاییست غم انگیز تر از اینمن بار سفر بستم و یک شهر نفهمید...
آدم چه بلاها که سر خودش نمى آورد...همین از دور نگاه کردن را میگویم...آخرش که چه؟ قایمکى تماشایش کنى و هزار تا سوزن از چشمانت بریزد روى قلبت تا رد شود و برود...؟ چه بلاها که سر آدم نمیاورند با این رد شدن و رفتنشان......
دیگر چه بلاییست غم انگیزتر از اینمن بار سفر بستم و یک شهر نفهمید.......
هر برکتی که نادیده گرفته شود تبدیل به بلا می شود....
لیلی تو ندیدی که چه با من کردندمردم چه بلاها به سرم آوردند...
ای کاش قرنطینه شود این دل من در دل تو️تا که به پایان برسد هر چه بلاست دور و برم ...!...
رمضان می رود و عید خدا می آیدموقع چیدن گلهای دعا می آیدما توکل به خدا کرده و ایمان داریمخنده در می زندو جای بلا می آید...
اینقدر تو خونه موندم ، همسرم هر چند وقت یکبار به من نگاه می کنه و میگه : خدایا این بلا رو از سر ما کم کن اما نمی دونم منظورش منم یا کورونا !!...
تویی که دفع شود صد بلا در آغوشتبیا که گریه کنم بیصدا در آغوشت......
هرچه بلا کشیدممن از وفا کشیدم......
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی...
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاستریش باد آن دل که با یاد تو خواهد مرحمی...
کلا زندگی یه بلاهایی سرمون آورده که هر وقت داره بهمون خوش میگذره حس میکنیم یه جای کار میلَنگه...
به خدا گفته ام زحمت نکشد ؛ نه نیازی به زلزله هست نه نیازی به سونامی …همین که تو نیستی ، همین که تو نمی خندی بلاهای بزرگی هستند که جهانم را با خاک یکی کرده اند...
دیگر چه بلایی ست...غم انگیزتر از این؟من، بار سفر بستمو یک شهر نفهمید......
تو آن بلای قشنگی که آمدی بسرم...