سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در شبی که هرکس، به تعلقی گرفتار ست! در هیاهوی جهان ، در خلوت خود گم شده ام سخت..! «سیداسلام فاطمی»...
هیاهو بود و دودانگار از دور می آمدی!خورشید از شوق برق نگاهم،نور قاپیدابرها تیره و اماآماده جشن باران بهاری!بوق های ممتد،موسیقی فالش...گم ات کردم چون ستاره ای در دل تاریکی شبلعنت به این خیابان شلوغبی تو اما بازقدم خواهم زدبا دردهای آشنابه امید تسخیر دست هایت به همراه خیابان ها!...
صبح آمده از پنجره با نور و هیاهوخورشید و گل و معجزه و بوسه وجادو بگذار که امروز فقط روز "تو" باشد بگذار گره باز شود از خم ابرو......
من فقط سکوت تو را در این هیاهو می شنوم...ارس آرامی...
زدی عینک به پیشانی، به رویِ بافه یِ مویتنگو حیفت میاید که نبینم چشم و ابرویتدوباره پشتِ فرمان می نشینی و چه می آیدبه تو ماشینِ همرنگِ لبانِ آلبالویتنه بنزین، بلکه در باکت شرابِ ناب می ریزیبرای عشوه رفتن هایِ این سو تا به آن سویتبه خوابش هم نمی دیده چنین نرمینه بستانیکمربندی که جا خوش کرده رویِ باغِ لیمویتولیِ عصر، صبحش خلوت و ساکت ولی عصرشترافیک است از وقتی میایی با هیاهویتدر آیینه بغل، من را بغ...
آرام بگیر!گاهی باید یک دایره بکشی و بنشینی درونشبگذار به حال خودش زندگی راو هیاهوی آدم ها را...بنشین کنار سکوتتو یک فنجان چایبه خودت تعارف کن......
گاهی باید دور شد و فقط نگاه کرد. دور شد از هیاهوی آدمها،زندگی، دنیا.گاهی دور میشم تا به سکوت و آرامش خودم برگردم، به اون کسی که میون روزمرگی ها و تناقض ها جاش میذارم و فراموشش می کنم..اون منِ ساکت و آروم رو بیشتر دوست دارم. کسی که فقط دور بود و تماشا می کرد. کسی که حرفهاش رو با کلمه ها می نوشت، حرفهایی که شاید، درد مشترک خیلی ها بود..دلم برای خیلی چیزها از خودم تنگ شده و احساس می کنم نباید بذارم این دلتنگی و فراموشی و انتظار برگشتن ب...
بر سر درِ بازارچه ی عمر نوشتستاینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست...
میانِ این هَمه هیاهوتو آن آرامشى باشکه یک باره نازل می شود...!...
چقدر خوب است که میان این همههیاهوی زندگییکی باشد که تو را دیوانه وار دوست بدارد و تو را به زندگی دلبسته تر کند!خنده هایش تو را دور کند از این هیاهوو تو برای عاشقانه زیستن او را بهانه کنی.چقدر خوب است️ ️️️...
میان موج خبرهای تلخ وحشتناککه میزند به روان های پاک تیغ هلاک !به خویش میگویمخوشا به حال کسیکه در هیاهوی این روزگار کور و کر است...
مردها….گاهی همه ی عشقشان در نگاهشان خلاصه می شودبگذار مطمئن باشد که می فهمی…گاهی زبانش نمی چرخد به گفتنِ “دوستت دارم”اما تا دلت بخواهد شوقِ بودنش فریاد می زند…و عاشقانه ای برایِ لحظه هایت می شودناگهان سکوت میکند میانِ هیاهویِ حرفهایتان!! دستش را محکم بگیر و بگو:“من هم دوستت دارم”...
مادربزرگگم کرده ام در هیاهوی شهرآن نظر بند سبز راکه در کودکی بسته بودی به بازوی مندر اولین حمله ناگهانی تاتار عشقخمره دلمبر ایوان سنگ و سنگ شکستدستم به دست دوست ماندپایم به پای راه رفتمن چشم خورده اممن چشم خورده اممن تکه تکه از دست رفته امدر روز روز زندگانیم ((حسین_پناهی))...
نوازش دستانتچه آرامشی داردوقتی به دور از هیاهو،مرابه سمت عاشقانه ترین،لحظه با تو بودن می خوانی .......
در هیاهوی شهر همغرقِ آرامش تو ️ام...
اینکه در این دنیای پر از جنگ و هیاهو یک روز را بدون دغدغه جنگ و آشوب بگذرانیم یک رویای دست نیافتنی نیست.. روز 21 سپتامبر را روز جهانی صلح نامیده اند روز جهانی صلح گرامی باد...