سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دل به دریا زدم و عاشق رویت شده امساحلم شو ، بغلم کن که نمیرد احساس...
کشتی به ساحل نمیرسدگر ناخدا ، خیال خدایی کند...
تو نمیتوانی به سوی افقهای تازه شنا کنی ، مگر اینکه شهامت از دست دادن چشمانداز ساحل را داشته باشی ......
من و تو ساحل و دریای همیم، اما نه!ساحل این قدر که در فاصله با دریا نیست...
دریا منو دیوونه میکنهوقتی که تو ساحل ندارمتعکسات اینجا توی دستمهمن هیچوقت کامل ندارمتموهاتو وا کردی تو دست باد......
مثل ساحل آرام باشتا دیگران مثل دریابی قرارت باشند....
غرق شد شناگر/دریا ابی بود و ارام/بادکابوس های ساحل را می شمرد....
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
گریه کن بر حال خویش ای موج از دریا ملول لحظهای دیگر تو در آغوش ساحل نیستی...
برای کشفِ اقیانوسهای جدید ،باید جرات ترک ساحل را داشت ...این دنیا ، دنیای تغییر است نه تقدیر !...
ساحل دلتو بسپار به خدا... خودش قشنگترین قایقو برات میفرسته!...
من می روم ز کوی تو و دل نمی روداین زورق شکسته ز ساحل نمی رود...
دوست داشتنتاندازه نداردپایان نداردگویی بایستتی بر ساحل اقیانوسو موج هاای کوچک و بزرگ مکرر را بی انتها بشماری......