به تو دچار شده ام وضعیت حادیست! به مراقبتهای ویژه نیاز دارم به بوسه وآغوشت.
باز شب شد در خیالم مقصدم آغوش توست ... ️️️
هوای سرد زمستان بهانه ای عالی برای در آغوش گرفتن است
بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!
مثلِ بهمن بیا ... ! به آغوش بِکش تمامم را ...
بهشت چه کوچک میشود وقتی تو را در آغوش میگیرم.
من اگر نقاش بودم را هر شب تو را به آغوش میکشیدم ️️️
هنر را در آغوش بگیر یقینا بهترین دوستت خواهد شد
خدایاتورواچهکسیدرآغوشمیگیرد کهاینگونهآرامی...
درخت سیب میوه سرخ وشیرینش را پس از در آغوش گرفتنم هدیه داد
میروم تا که در آغوش کشم یاد تو را
اگر سردت هست بگو تا یک آغوش بیشتر دوستت بدارم !
رهایم نکن این بال و پر آسمان نمی خواهد آغوش تو رهایی من است
هر که مشغول به معشوقِ در آغوشش و من به بغل کردنِ زانوی غمت مشغولم
چه زمستانِ غم انگیز بدی خواهد ماهِ دی باشد و آغوش کسی کم باشد
ای گمشده در رویا جادو کن و پیدا شو من تشنه ی دیدارم آغوش مهیا شو
جهان برایِ من با میلادِ تو آغاز شده است و برگهایِ تقویم تنها دیوارهایی فرضی ست که فاصله را یادآوری می کنند… تا باور کنیم، بی آغوش، عشق افسانه ای بیش نیست... اما حالا که دوباره میلادِ توست، بیا با هم دیوانگی کنیم... مثلا من ماه را جایِ تو میبوسم...
تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست .
زاهدانه ترین حرفی که شنیده ام: در عشقِ حقیقی روح است که تن را در آغوش میگیرد. فریدریش نیچه | فراسوی نیک و بد
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد
دلم گرفته، به من فرصت دوباره ببخش که تا نفس بکشم بیهوا در آغوشت...
حکمِ عاشقی دیوانه همچون مثل من تا ابد زندانیِ آغوشِ یاریست مثل تو ️️️
به زن سخت نگیرید مگر در هنگام به آغوش کشیدنش