دلتنگی ساعت و لحظه سرش نمیشود جانِ دلم عصر جمعه برای من تمام آن لحظاتی ست که از تو بی خبرم تمام آن لحظاتی که حالم رانمیپرسی...
چشم هایت؛ چشمه های شراب لب هایت؛ باغِ خرما وآغوشت آفتابِ داغِ تابستان است.
گاهی دلت از سن و سالت میگیره میخواهی کودک باشی کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه میبرد بزرگ که باشی... باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...! .
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است! دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری
کمی بمان! کمی به من نگاه کن! نگاهت تنها دلیل آرامشم است! در چشمانم نگاه کن دراین چشمان اشک آلود که همیشه درپی رفتن تو چشم انتظار به آمدنت بود حال که دوباره آمدی ؛ چرا این چنین مرا از خود می رانی ؟ چرا چشمانت را از من نگاه...
از نگاهت خواندم که چقدر دوستم داری ، اشک از چشمانم ریخت و از چشمان خیسم فهمیدی که عاشقت هستم حس کن آنچه در دلم میگذرد ، دلم مثل دل های دیگر نیست که دلی را بشکند! تو که باشی چرا دیگر به چشمهای دیگران نگاه کنم ، تو که...
وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست ! وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی ! وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر...
روزهای بارانی را انگار خدا برای عاشق شدن فرستاده! دقت کرده اید ؟ باران که می بارد چقدر مهربان تر می شوید چقدر دلتان می خواهد دست یکی را بگیرید و بروید توی خیابان قدم بزنید … اصلا خیلی هایتان چتر بر نمی دارید دوست دارید خیس شدن زیر باران...
شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی باید امشب بروم شام غریبان خودم
تو نمیدانی در آغوشت که برای بخیرکردن صبح هایت نفر اول بودن چه عالمی دارد.. ️️️
با کسی رابطه احساسی برقرار کن که نه تنها افتخار میکنه تو رو داره ، بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه که فقط کنار تو باشه!
پارادوکس یعنی ندارمت و گاهی فکر از دست دادنت دیوانه ام می کند...
فاصله شاید دلتنگی بیاره اما دل آدما رو به هم نزدیکتر میکنه...
این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود من عاشق او بودم و او عاشق * او *بود...
جنگ نابرابریست! من با دست خالی شب با هجوم خاطره...!
قصه ای تلخ تر از قصه من هست آیا؟ نیمه راه رها کرده مرا همسفرم...!
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم بی من تو در کجای جهانی که نیستی
دوست های صمیمی هیچ وقت از هم جدا نمیشن شاید از هم دور باشن ولی همیشه تو قلب هم هستن
چقدر خوب است آدم یکی را دارد به او فکر می کند و برایش می نویسد نخواند هم نخواند لااقل آدم دلش خوش است بیخودی نمی میرد!
دلت چی میخواد؟ حواسش به دلم باشه همین!
دستم را لای سپیدی موهایش کشیم گفتم چطور گذراندی؟ چشم هایش را بست و گفت حواسم پیش تو بود گذشت... پنجره را باز کردم و شعله سماور را کشیدم بالا!
و هنگامی که تو را... درون خویش کشتم نمیدانستم... که خود کشی کرده ام.
زمستان است و من شنیده ام روز ها کوتاه تر می شوند ولی... نمیدانم چرا دارند این روز ها هی بلند تر می شوند / بی تو!