وقتی می گویم دلم حتی برای تاریکی و سیاهی شبهای کوچه ساکت و بی چراغتان تنگ شده، باید بفهمی، هزاران بار بیش از آنچه به رویت می آورم، دلتنگم. باید بدانی هزاران بار بیش از آنچه تصورش را می کنی، غریبم. باید بدانیم، آن به امید دیداری که آخرین بار...
بعضی ها عجیب خوبند یادشان که می افتی روحت جان دوباره میگیرد یادشان که می افتی بی اراده لبخند به لبانت مینشیند حتی وقتی کنارت نیستند لبخندشان؛تصویرشان؛ صدایشان؛حرفهایشان همه را پیشت امانت میگذارند و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها