هر چه دارم از تو دارم ای همه دار و ندارم با تو آرومم و بی تو بیقرار بیقرارم
بعد از طلب تو در سرم نیست غیر از تو به خاطر اندرم نیست
حیف است خوابیدن وقتی زندگی بیرحمانه کوتاه است اگر در جهانی دیگر همدیگر را یافتیم این بار بگو دوستم داری یا من اول بگویم حیف است نگفتن وقتی زندگی؛ چنین کوتاه است
جز من اگرت عاشق و شیداست ، بگو ور میل دلت به جانب ماست ، بگو ور هیچ مرا در دل توجاست ، بگو گر هست بگو ، نیست بگو ، راست بگو
کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج.. جذبه ی دیدن تو می کشد از هر طرفم
آن روزها هر وقت موهایت را باز میکردی، باد وزیدن میگرفت! این خشکسالی بی دلیل نیست؛ و جز من هیچکس دلیلش را نمیداند! باد دل باخته بود؛ و تو موهایت را کوتاه کرده ای!
سلامتی اونی که دلم واسش خیلی تنگه اما بهش قول دادم مزاحمش نشم... سلامتی اونی که آرزوی داشتنش واسه منه ولی وصالش نیست... سلامتی اونی که فقط خوبیشو خواستم ولی هیچ وقت نفهمید...
گفته بودند: از دل برود هر انکه از دیده برفت... تو که همچون نفسی تو که از دیده برفتی و نرفتی از یاد...
به دلم میگویم آن یوسفی هم که به کنعان برگشت استثنابود... تو غمت را بخور
نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم ....
خوش نمی آید به جز روی تو ام روی دگر
بعد از رفتنش موهایم را ازته زدم! دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش.....
شعرهایم را میخوانی... و میگویی روان پریش شده ام! پیچیده است... قبول... اما من فقط چشمهای تو را مینویسم... تو ساده تر نگاه کن...️
سردش بود! دلم رابرایش سوزاندم! گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ...
همه ماهر شده اند... یک نفر هزاران نفر را, با هم دوست دارد...! اما من! ناشیانه به یک نفر, دل میبندم هزاران بار️️
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی گر از یادم رود عالم ، تو از یادم نخواهی رفت
ما همه مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است ، زندانهایی گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند وبا آن خودشان را مشغول می کنند بعضی ها می خواهند فرار بکنند دستشان را بیهوده زخم می کنند و بعضی ها ماتم می گیرند ولی اصل...
گره ی کور دلم دست تو را میطلبد
من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای را اگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را
هر صبح آفتاب از نخستین برگ شناسنامه ی تو سر می زند... تقویم زیر پای تو ورق می خورد...
هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت… امید آخرین اگر تویی! برای من بمان…..
عطر تو چون گلاب عشق مست کند خیال من
اکنون که بدون تو نشستیم با خاطره هایت همه جا دست به دست ایم
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا