پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در امتداد ساعت صفربه دیوار شب تکیه می دهمو بهار آمدنت راانتظار می کشمای کاش بودیصدای احساس قلبم رادر حصار بازوان تو می شنیدمتا ذره ذره ی وجودمعطر تو را می گرفتمجید رفیع زاد...
و عشق درد است که مرهمش در میان بازوان توست مرا بخوان به امن آغوشت ای رویای عاشقانه هایم...
جغرافیای کوچک من بازوانِ توست ای کاش تنگتر شود این سرزمین به من...
جغرافیای کوچک من بازوان توستای کاش تنگ تر شود این سرزمین من...
️و آغوشت تنها پناهگاه امن جهان است ️️بگذار تحریم ها بیشتر شوند و امنیت از بین برود️️مرز ، بازوان توست و امنیت نگاهت️️بگذار آغوش تو تنها پناه ناامنی هایم باشد️...