ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی...
دِل بَر تو نَهَم کِه راحَتِ جانِ منی ️
مَن چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم .. !
دنیا خوش است، مال عزیزست و تن شریف لیکن رفیق، بر همه چیزی مقدم است ...
گر هیچ نباشد چو تو هستی همه هست️ ️️️
با من هزار نوبت اگر نامهربانی کنی ای دوست دل من همچنان مهربان توست
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام تو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ...
مرا که با توام از هرکه هست ، باکی نیست...
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد...
دری به روی من ای یار مهربان بگشا که هیچکس نگشاید اگر تو در بندی
دَمی با دوست در خلوت ، بِه از صد سال در عشرت !
دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
صبح می بوسم تو را ، شب توبه میگیرد مرا صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
عیش است بر کنار سمنزار خواب صبح نی، در کنار یار سمن بوی خوشتر است
تو درخت خوب منظر ، همه میوهای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
به یک بار از جهان دل در تو بستم.....
خوش تر از دوران عشق ایام نیست ...
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
تو را که درد نباشد زِ درد ما چه تفاوت تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی
گفتیم عشق رابه صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
چون روی تو دلفریب و دلبند در روی زمین دگر نباشد