چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
ترس کاربرد خود را دارد ولی بزدلی هیچ فایده ای ندارد....
انسان های دارای هدف صادقانه، از عواقب اعمال خود ترسی ندارند....
ما تا زمانی که از کسی بترسیم یا به او احترام بگذاریم از وی خشمگین نمی شویم؛ شما نمی توانید از کسی بترسید و همزمان از او خشمگین باشید....
بزرگترین اشتباهی که ما می کنیم اینست که همواره در ترس هستیم که شاید یک اشتباه مرتکب شویم....
هیچ چیز بیشتر از ترس یک نفر دیگر، به آدمی ترسان شجاعت نمی دهد....
وقتی بدلکاری می کنم، خیلی از مردم از من می پرسند که جکی، نمی ترسی؟ البته که می ترسم، من که سوپرمن نیستم!...
ترس از مرگ ناشی از ترس از زندگی است. انسانی که به درستی زندگی می کند در هر لحظه آماده مردن است....
مشکل بیشتر مردم اینست که با امیدها یا ترس ها یا آرزوهایشان فکر می کنند، نه با ذهن خود....
انسان شجاع کسی نیست که احساس ترس نمی کند، بلکه کسی است که بر ترس چیره می شود....
هر چه بیشتر بتوانید ترس از مواد مخدر و جنایت، مادران تحت پوشش دولت، مهاجران و خارجی ها را افزایش دهید، بیشتر می توانید همۀ مردم را کنترل کنید....
تمامِ ترس من این استیک شب بخوابم وصبحرخسارِ تو را به یاد نیاورم.تا می توانم تماشا خواهم کردهر چیزی را تماشا خواهم کرد.چشم هایمرو به شب می روند.ترسم بیهوده نیستمن می ترسماز احتمالِ ندیدن تو می ترسم......
ترس احمقانه است. افسوس هم همینطور....
من از رعد و برق مےترسماما میانِ بازوان توامنیتے هستکه ترس را زیبا مےکند.️️️️...
بزرگترین ترس من در زندگی اینست که فراموش شوم....
بازندگان، کسانی هستند که از باختن ترس دارند....
هر کس دنیا را از زاویه دید خود قضاوت میکند، گاهی بهتر است جای خود را برای بهتر دیدن عوض کنید ...هیچوقت در زندگیتان به خاطر احساس ترس عقب ننشینید. همهی ما بارها این جمله را شنیدهایم که : بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست ؟ مثلاً اینکه بمیرید ؟اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست، بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن، از درون بمیرید !...
“سکوت” را “ترس”“عشق” را“عادت”کاش!!خورشیداز سویچشمانِ تو طلوع کند....
من از رعد و برق نمی ترسم.اما میان بازوان تو امنیتی هست،که ترس را زیبا می کند....
Fear Just Fear Of Lose Youترس فقط ترسِ از دَست دادنِت......
آدمها یک بار عمیقا عاشق میشوند، چون فقط یک بار نمیترسند که همه چیز خود را از دست بدهند ؛ امّا بعد از همان یک بار، ترسها آنقدر عمیق میشوند که عشق، دیگر دور میایستد ......
وقتی کسی با ترس آشنا نمیشود، چطور میتواند شهامت را بشناسد ؟!اگر بدبختی را احساس نکنیم، چطور میتوانیم به زیبایی خوشبختی پی ببریم ؟!از کجا میتوانیم نور را بشناسیم اگر با تاریکی آشنا نشده باشیم ؟!...
سرم را نه ظلم خم میکند و نه ترس!سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود مادر…...
مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دستهٔ دیگر باشند !دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دستهٔ دوم، از ترس دستهٔ اول، مطیع و مِنقاد شما ...به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بیآنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغهای داشته باشید !...
این روز ها روح و روانم به شدت افسرده است !غم دوریت از یک سو ، غم نداشتنت از سوی دیگر . . .اما دلیل آشفتگیم فرای این ماجرا هاست !ترس از دل دادگیت به دیگری مرا پریشان کرده !...
آغوشِ تو مترادفِ امنیت است ...آغوشِ تو ... ترس های مرا می بلعد ...آغوشِ تو یعنی پایان سر درد ها ...یعنی آغازِ عاشقانه ترین رخوت ها ...آغوشِ تو یعنی من خوبم...بلند نشوی بروی یک وقت ... من از بازگشتِ بی هوای ترس ها می ترسم ... !!...
دلیل ترس تنها این است که تو با جریان زندگی ،زندگی نمی کنیبلکه در ذهن ات زندگی میکنیترس تو همواره از این است که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.این یعنی ترس تو همیشه از چیزهایی است که وجود ندارد!......
چمدان دست تو و ترس به چشمان من استاین غم انگیزترین حالت غمگین شدن است......
ما از ترس طرد شدن مدعی شدیم کسی هستیم که نبودیم.ترس از طرد شدن تبدیل به ترس از مطلوب نبودن شد.سرانجام ما به کسی تبدیل شدیم که در حقیقت نیستیم.تبدیل به رونوشتی شدیم از باورهای مادر،پدر،جامعه و مذهب ......
چگونه میتوان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی میکشد و رودههای بچههایش از نخوردن به پیچ و تاب درمیآید ؟!دیگر چیزی نمیتواند او را بترساند ، او بدترین ترسها را دیده است ......
وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بیآزار مبدل میکنند ، آیا وحشی بودن آن را درمان کردهاند یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کردهاند ؟کلیسا هم دقیقاً همین کار را با انسان کرد : انسان را با زور و ترس و ... رام کرد و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نهاد ، در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد ......
آن ها که تنها زندگی نکرده اندنمی فهمندکه سکوتچگونه آدم را می ترساندچگونه آدم با خودش حرف می زندنمی فهمند که آدمچگونه به سمت آینه ها می دوددر آرزوی دیدن یک همدم...
تمام ترسم از این است که یک شب بخواهی به خوابم بیایی و من همچنان به یادت نشسته باشم ....!...
مردمی که تحت قانون ظلم به سر میبرند شهامت و فضیلت اخلاقی را از دست میدهند و به مرضِ ترس و چاپلوسی گرفتار میشوند که ریشه حیاتشان را میسوزاند !...
بیشتر مردم به ترسها و حماقتهایشان زنجیر شدهاند و جرئت ندارند بیطرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگیشان چیست.بیشتر آدمها همینطور زندگیشان را بیهیچ رضایتی ادامه میدهند،بدون آنکه تلاش کنند تا بفهمند سرچشمهی نارضایتیشان کجاست یا بخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند،سرآخر میمیرند...! پاتریک دوویت | برادران سیسترز...
ترسم این است نیایی نفسم تنگ شودنقش رویایی تو هی کم و کمرنگ شود....
دلیل اینکه آدم ها به سختی احساس خوشبختی می کنند این است که گذشته را بهتر از آنچه بوده می بینند، حال را بدتر از آنچه هست و ترس از آینده را بیشتر از آنچه خواهد بود می دانند....
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگیخزان گزیده ام از نوبهار می ترسم...
مساله این نیست که از مرگ می ترسم. فقط دلم نمی خواهد موقع مردن در محل حاضر باشم!...
تو یک بار رفته ایتَرس از دست دادَنت ریختامروز...فقط عاشقت هستم!...
من تو را دوست دارم، زیرا میتوانم در کنار تو ،خودم باشم بی هیچ ترسی...!...
تنها رسالت من در جهاندوست داشتن توستببخش اگربه جنگ و گرسنگی و ترسفکر کرده ام......
قدرت تودر کنترل و انتخاب نگاه توبه دنیاستاین نیرو را هرگز دست کم نگیربه جاى پنجره ترسپنجره امید را انتخاب کن....
قدری حالِ خوبِ بی ترسِ فردا را آرزوست.....
ترس منشأ اصلی خرافات است و یکی از منشأهای اصلی سنگدلی. غلبه بر ترس نقطه آغاز حکمت در راه رسیدن به حقیقت و در تلاش برای پیدا کردن روش ارزشمندی برای زیستن است....
تا وقتی ترس از دست دادنش به جونت نیفته نمیتونی بفهمی تا چه اندازه دوستش داری...
چیزی را که ذهن قادر به فهم آن نیست/یا پرستش می کند یا از آن می ترسد....
زیستن در ترس اصلا خوشایند نیست. همان گونه که مونتنی میگوید:چیزی نخواهد گذشت که درد و رنج به سراغم خواهد آمد، و نیازی نیست که با شری به نام ترس آن را جلو بیاندازم و تشدیدش کنم، کسی که از درد و رنج میترسد، پیشاپیش متحمل درد و رنج ترس میشود....
کردهاتمام مرگ هارا تجربه کرده اند...مردن با گلولهمردن با اعداممردن زیر شکنجه در زندانمردن با سر بریده شدنمردن با بمب های شیمیاییمردن دسته جمعیمردن ازسرمامردن از گرسنگی و...اما در طول تاریخ هیچ کردی هرگز از ترس نمرده است...
هیچ چیزی چندش آور تر از احترامی که از ترس نشات گرفته، نیست....
احساسی نظیر ترس، راهی است برای حضور در این جهان. از سوی دیگر، جهانی که از آن می ترسیم، جایی است که هرگز در آن نمی توانیم کاملا احساس راحتی و در خانه خویش بودن بکنیم....