پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
همه ما یک روز، یک جایی، با یک اتفاق، همه وجودمان را از دست داده ایم... بی آنکه قلبمان از تپش بایستد! دنیاکیانی...
ای داغ از قلبِ پریشانم چه میخواهی ؟ای جایِ زخمِ کهنه از جانم چه میخواهی؟دریاچه ای خشکیده در آغوشِ خود دارم بارانِ سرخ از ابرِ چشمانم چه میخواهی؟ای وای از این ای وای از این از دست دادن ها ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی؟آرامشم کو خنده ام کو اعتمادم کو؟ بی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهی..._برشی از ترانه...
گذران زندگی این را به من آموخت که آدمها معمولا چیزی را از دست میدهند که از داشتنش مطمئن هستند....
حس از دست دادن تو حس از دست رفتنم بود لحظه سوزش این زخم سردی مرگ تو تنم بود وقت خوب داشتن تو هر چی بود زیاد یا کم بود عمر من بود که تموم شد یه نفس بود و یه دم بود عمر من از تو تموم شد یه نفس بود و یه دم بودبرشی از ترانه...
کاش تو کاپشنی بودی،که از پشت بغلم کنی؛ نگین گردنبندی بودی، که دست روی قلبم بگذاری؛ کاش لنز بودی، که تو را روی چشمانم بگذارم؛ شالگردن بافتنی بودی، که دست دور گردنم بی اندازی؛ کاش جزئی از من بودی، تا ثانیه ای دلهره از دست دادنت، دست از سرم بردارد. - کتایون آتاکیشی زاده...
از دست دادن؛ بار اول کشنده است. اما اگر زنده بمانی؛ بار دوم غم انگیز می شود. بار سوم ناراحتت کننده؛ و بار چهارم، در یک تکان دادن سر به چپ و راست؛ خلاصه می شود....
بعضی موقع ها خودمون دوست نداریم حالمون خوب شه…چون «درد» آخرین حلقه ی اتصالمون به چیزیه که از دست دادیم...!...
به خاطر از دست دادن،چه چیز هایی از دست داده ایم .........
تا وقتی ترس از دست دادنش به جونت نیفته نمیتونی بفهمی تا چه اندازه دوستش داری...