متن تکست
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تکست
صبح ها زمستان
و ظهر ها تابستان
و شب هایم پاییزی ست...
صبح ها در انتظار گرمای حضورت
ظهر ها کسل و ناامید
و شب ها عجیب دلتنگم...!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
یک زمانی نزدیک ترین آدم زندگی ات بودم
اما الان آنقدر دورم...
که سراغت را از آدم های دیگر میگیرم...
آن ها هم از تو دور اند ها...
و درد این است که از من به تو نزدیک تر اند!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
حلقه ی دور انگشت کافی نیست...
حصار باید دور قلب باشد...!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
آدم ها گاهی به طرز عجیبی می میرند..
گاهی بین نت های موسیقی سازی که دلبرشان برای دیگران مینوازد غرق میشوند...
لا به لای موهایی که سهم دستانش بودند اما توسط دیگران بافته می شوند خفقان میگیرد...
بین گره دستان دو عابر در پیاده رو دنیا برایشان تمام میشود...
گاهی...
چیزایی که طولانی بشن همین میشن...
تو قرار بود از کنارم رد بشی و این رد شدن طولانی شد و منم همراهت اومدم...
قرار بود کوچه رو قدم بزنیم و طولانی شد و شد قدم زدن شهر...
قرار بود باهات دست بدم و طولانی شد و شد گرفتن دست هات......
(: بعد از یه زمانی...
دیدم ناخودآگاه شروع کردم مثلِ تو حرف زدن!
مانندِ تو قدم زدن...
دیگر تفاوتی بینِ ما نبود!
درست لحظه ای که تو دیگر کنارم نبودی! :)
نویسنده: nazanin Jafarkhah
هر صبح به زنبور🐝، عسل می چسبد
شاعر که شدی فقط غزل می چسبد
امّا به مذاق زوج های عاشق
صبحانه لب و بوس و بغل میچسبد
«همایون بلوکی»