ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت: چیز دندان گیرِ مرغوبی نداری بیشتر؟
به تو بدهکارم... دست کم یک جان برای هر لبخندت ️️️
دَر مَن بِدَمی مَن زِنده شَوَم یِک جان چه بُوَد صَد جانِ مَنی...
بخند جان و جهان، چون مقام خنده تو راست..!
گر جان طلبی فدای جانت...
به هوایی که دهد مژده تو جان بدهم
عشق جان است... عشق تو جان تر
میخواهَمَت و میخواهَمَت ، تکرارِ در تکرار جان را به تو داده اَم ، اَز عشقِ تو سَرشار . . . ️
هم شاه منی هم جان منی
مرهم جان من تویی
تورا جون جان خود میدانمت
بگو خیال تو شب ها کمی به رحم آید قسم به جان عزیزت هنوز بیدارم
صدا می کنم تو را این “جانی” که می گویی جانم را می گیرد نزن این حرف ها را دل من جنبه ندارد
معجزه زندگی منی تو عشق جان
آرام جان ... با تمام وجود از اعماق قلب و برای همیشگی هایم میخواهمت
نمی دانم به ت️و بگویم جان دلم یا عزیز من کلمات گم می شوند وقتی تو پیدایت می شود...
محکم بغل بگیر مرا تا بگویم به همه او فقط یار منو مال منو جان من است...
بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی...
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد...
به عدالت دنیا!! مشکوکم دستانت دور اما... نفست جان من است...
پیشم نشین پیشم نشان ای جان جان جان جان
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد
هم ماه منی هم جان منی
بوس از تو و جان از من!