پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
دنیا خیلی بهم بدهکارهیه کودکی خیلی زود گذشتیه جوونی که اصلا نداشتم و...بی خیال سختیش صد سال اوله ......
دنیا به ما "دومى ها" خیلى بدهکار است.به ما که همیشه دیر رسیدیم.به ما که هر وقت خواستیم به قلب کسی، راهی پیدا کنیم، پیش از ما، یک غریبه، با تسلط کامل، درون قلب او نشسته بود.به ما که هر وقت خواستیم کسى را دوست داشته باشیم، هم چون ناظم های بداخلاق، قبولمان نکردندگفتند دیر رسیدی! برایمان تأخیر نوشتند و از نمره ی عشقمان، ده ها نمره کم کردند.به ما که همیشه با اولی ها مقایسه شدیم، باورمان نکردند و با عشقى که روى دستمان باد کرد، همی...
هم من بدهکارم ، هم توتو بدهکار تمام دوستت دارم های پشت بوق اِشغال تلفن ، بدهکار تمام دلتنگی ها ، بدهکار همه ی حرف هایی که به خاطر دوست داشتنت شنیدم ، بدهکار تمام دفعاتی که این جمله را دیدم و باز هم دوستت داشتم" This acount was blocked you "و من هم باید پس بدهم ،کنایه هایت را ، پوزخند هایت را ، مسخره کردن هایت را ، تمام دفعاتی که با غرور نگاهم انداختی و از کنارم رد شدی ......
آرزوهاےت که جاے خود داردتو به منیک رسیدن بدهکاری...
ما یک شراب کهنه بدهکار دلبریمگرگیم و سال هاست کسی را نمی دریم...
تقویم به مایک دم و بازدم بی دغدغه بدهکار استبهار و پاییز و زمستان و تابستان هم ندارد....
حساب روزها از دستم در رفته حال نمیدانم طلبکار توام در انتظار کشیدن یا بدهکار خودمدر پا پس نکشیدن!!...
گر نمی دیدم توراتمام روزهای بعد از توتکرار ملا ل آورِ رکود بودگر نمی دیدم تورااز پس کدامین شعرآفتاب اندیشه ام می کرد طلوع؟تو از میان خستگی هااز میان التهاب نرسیدن هاتمامیِ من شدیگر نمی دیدم تورادر پس کوچه ای، روزیپشت چراغ قرمزیوز میان انبوه چشم هاییمی پیوست نگاهم، با توو اندیشه ام؛لبریز می شد، ز مرور نگاهتبی شکجهان تویی رابه قلبِ من، بدهکار بود...
پدر جان ....درد هایت را با هیچ کس نگفتیاز غصه هایت حرفی نزدیاز تمام چیز هایی کهدر دلت بود و به دست نیاوردی.چه روز ها گره زدی به شبو چه گره ها که باز کردی از فردای ماپاهایت خستهاز جست و جوی نان، امااین سفره قسم می خوردکه هرگز بدون نانبه خانه نیامدیتو همیشه لبخند بر لب داشتیتو به ظاهر می خندیدیتا در دل های ما غصه هجوم نیاوردباور دارم که برای تمام رنج هایی که تحمل کردیخداوند هزاران بهشت به تو بدهکار است.....
بالاخره یک روز سهمم رااز این جمعه های دلتنگی میگیرم...!روزی که عصرش،در کنار تو بخیر شود...جمعه ها این روز را به من بدهکارند......
امروز نه چایم دارچین داشتنه قهوه ام شکر...نه اینکه نخواهمحوصله اش را نداشتم...یعنی می دانی!امروز نبودم...نه!امروز اصلا نبودم...من که خیلی وقت استنیستم...راحت بگویمت:امروز تو باید می بودی...همه ی روز ها به کنار!تو امروز را عجیب به منو به چشم های منتظرمبدهکاری !...
دلت تهرون چشات شیرازلبت ساوه هوات بندربمم هر شب تنم تبریزسرم ساری چشام قمصردلم دل تنگه تنگستانرو دوشم درد خوزستانغرورم ایل قشقاییتو رگ هام خون کردستانتو خونم جنگ تحمیلیتو خونت ملک اجدادیخرابم مثل خرمشهرولی تو خرم آبادیتمام کودکی هامو بهم دنیا بدهکارهتو با لالایی خوابت برد منم با موج خمپارهدیگه خسته ام از این شهرو از این دنیای وا موندهمی خوام برگردم اونجایی که انگشتام جا موندهدلم بعد از تو با هر چی که ترکش داشت جنگی...
به تو بدهکارم...دست کم یک جان برای هر لبخندت ️️️...
به تو بدهکارم...دست کم یک جان برای هر لبخندت️️️...