کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به خانه اش نمی رسد
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روزِ دگر به کندنِ دل از جهان گذشت !
کجای جهان بگذارمت،تا زیباتر شود آنجا؟
جهان با تو برایم زیباست
تمام جهان را بگردم بازجگر گوشه ام تویی
هیچ چیز در جهان به خوبیِ بوی کسی ، که دوستش داری نیست ...!
یک تو آزردی مرا و یک جهان شادم نکرد... .
جهان راهم بگردم هیچکس برایم تو نمیشود
مرهمِ جانِ خستگان ، لعلِ حیات بخشِ تو ... دامِ دلِ شکستگان طرهی دلربای تو ... در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو
گویند کهعُشّاقِجهانعقلندارند یعنیتوخری،منبهمراتبزتوخرتر!
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است
شبی که با بوسه هایت بخواب بروم بخیر ترین شب جهان خواهد شد...! ️️️
یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه باخبر شد ... میلیونها جسد افتاد و بشریت معنای انسانیت را درک نکرد.
دزدیده اند از لب تو خنده را مگر؟ با اخم خود کجای جهان را خریده ای؟!
کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.
جهان پیشینم را انکار میکنم جهان تازه ام را دوست نمی دارم پس گریزگاه کجاست اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
یک جهان بر هم زدم از جمله بگزیدم تو را من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تورا...؟
چقدر جهان می تواند زیبا باشد ، اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت ...
من دلم تو را میخواهد... درست است تو را ندارم در این جهان و در این مکان... اما کسى چه میداند شاید در جهانى دیگر کنارم باشى، شاید تو قبل ها با من بوده اى که این چنین بى حد و مرز میخواهمت... میدانم روزى دوباره دلت در کنارِ دلم...
منشین با دو سه ابله ، که بمانی ز چنین ره تو ز مردان خدا جو ، صفتِ جان و جهان را
اگر چه قافله سالار کاروان شدهای خبررسیده که هم دست یاغیان شدهای قرار بود که چون کوه پشت من باشی ولی عمیقترین درهی جهان شدهای...
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ ...
به یک بار از جهان دل در تو بستم.....