دو هواییم ؛ دمی صاف و دمی بارانی ما همانیم ، همانی که خودت می دانی پیش بینی شدن ِ حال من و تو سخت است دو هواییم ...ولی بیشترش طوفانی آخرین مقصد تو شانه ی من بود ؛ نبود ؟ گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی شاید...
بیدار مانده ام که تو را مثنوی کنم آسوده تر بخواب ! عزیز دلی هنوز
از وسعت تنهایی ام آن قدر بگویم تنها کَسِ من بودی و من هیچ کَسِ تو
از وسعت تنهایی ام آنقدر بگویم تنها کس من بودی و من هیچ کس تو