از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن برنامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن بیست و هشت اردیبهشت،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
از آمدن بهار و از رفتن دی اوراق وجود ما همی گردد طی می خور! مخور اندوه که فرمود حکیم غمهای جهان چو زهر و تریاقش می بیست و هشت اردیبهشت،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی بیست و هشت اردیبهشت،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
گر آمدنم بخود بدی نامدمی ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی به زان نبدی که اندر این دیر خراب نه آمدمی نه شدمی نه بدمی بیست و هشت اردیبهشت،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نی نشان خواهد بود زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماه رُخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
برای کوچه های پیچ در پیچ گیسوانت باید شاملو را خبر کنم! خیام دو خط شعر بگوید و بنان تصنیف کند! قصه ی گیسوانت سر دراز دارد... ️️️
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
ناآمدگان اگر بدانند که ما از دهر چه می کشیم نایند دگر
صدای تو را / رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم . صدای تو اندوه خیام را دارد. رنگ وبوی صدای تو را دوست ...
ایام زمانه از کسی دارد ننگ کو در غم ایام نشیند دلتنگ می خور تو در آبگینه با ناله چنگ زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
گویند اگر مِی بخوری عرش بلرزد عرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد...؟
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده ارغوان نمیباید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد من مینگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد
گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو پیش نظرت تشنه بمیرم چه؟ حلال است ؟
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت زنهار به کس مگو تو این راز نهفت هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت