قصد کربلا کردی اصحاب و صدا کردی عاشق بودی و شور عاشورا به پا کردی عاشورای رویایی رویای تماشایی ظهری که زبون زد شد تو عالم به زیبایی
دیگه رویایی ندارم دیگه سیگار نمی کشم دیگه حتی داستانی ندارم بدون تو زشت و نا پسندم بدون تو کدر و پستم مثل یتیمی در پرورشگاهم دیگه میلی به زندگی ندارم زندگی من از وقتی رفتی ایستاده هیچی ندارم و حتی بسترم به سکوی ایستگاه تبدیل شده از وقتی رفتی...
من درین بستر بی خوابی راز نقش رویایی رخسار تو می جویم باز