آغوش تو پناهگاـہ من است سـ؋ـت مرا בر آغوش بگیر ،تا بے پناـہ نشوم בلبر..
هر بشری می تواند در ژرفای اندیشه ی خود پناهگاهی بسازد و در آن جای امن، هر گلوله ی سنگین و گران و هر سخن نابجا و نیشدار و مسمومی را ناچیز شمرد.
قهوه خانه ها پناهگاهِ امنی بودند تا دور میزهای چندنفره تنها باشیم، کدام غبار کدام غبار تو را در خود گم کرد که من اینگونه زندگی را وداع کرده ام! ؟