متن سعیدفلاحی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سعیدفلاحی
جای نبودنت را
دلتنگی پُر کرده وُ
سینه به سینه
قلب ام را تسخیر می کند،
و من برای یافتنت
هرزه و ولگرد
--چون باد پاییزم.
سعیدفلاحی (زانا کوردستانی)
آه\\\
گل های قالی ی اتاقم
--پژمرده اند!
با من،،،
به نم نمای پرسه ات
چشم دوخته ایم!
سعیدفلاحی (زانا کوردستانی)
دلتنگی هایم قد کشیده اند!
-- پا گرفته اند وُ،
راه می روند.
گاهی پیش،
گاهی پشت سر امّا؛
همیشه با من اند...
♡
پس؛
-- کجائی نازنین!؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
مفلوجی را،
- دوچرخه دادن!
کوری را،
- آیینه دادن!
باغبانی را،
- تبر هدیه بردن!
چیزی شبیه همین هاست،
- دل بریدن از تو!!!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
کاش،،،
مترسکی بودم
پای جالیز خیالت
تا غروب گاهان نوک بزنند
کلاغ های سمج،،،
تنهایی ام را!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
مرا ببخش اگر...
از خانه ای که تو در آن نیستی!
و از پنجره هایی که بسته اند، بیزارم!
دیگر،
عطرِ هیچ یاسی
دلخوشم نمی کند...
نه،
نه!
مرا ببخش که،
هیچ اتفاقی؛
هزارتوی تکه تکه ام را
بیدار نمی کند!
من،
نیمه ای در خود فرو رفته ام
و...
به وعده گاه می روم
حدودی که این روزها
کوله ی اندوه زمین بگذارم،
به مزارت می روم
که دریچه ای ست وقتی که نیستی
و گریستن ست که؛
سبکبارم می کند.
برای تسلای خودم
به این باور رسیده ام که،،،
خانه عوض کرده ای!
نفوذِ رویاهایم
مرا می کشاند...
- آلزایمر۲:
آی ی ی ی،،،
گمانم ناوی ام،
سوخته میان پاره آهن های سانچی!
یا که آن دخترِ نو بالغ
--بخت برگشته،،،
برای جوریِ اندک جهازش
می کرد در پلاسکو،
--خیاطی!
شایدم،
یکی از صد و چند تن
--مسافرانِ اوکراین!
افتاده به پای مرگ
از تیر تک تیراندازهای داعش...
- آلزایمر ۱:
آلزایمرم که بیدار می شود
نمی دانم امروز، دیروز است!
یا که دیروز، فردا!!!
به گمانم قرن هاست
که ماه های سال را
--خورشید می دانم!
قرص هایم،
لب طاقچه ست؛
می خورم وُ
--شاید می خورانندم!
تا به خودم بیایم،
اما!!!
من کی ام؟!
چه توفیر...
من،،،
نه به فکر زرادخانه های هسته ای م
نه آب شدن یخچال های قطبی
سوراخ شدن لایه ی ازن هم کار من نبود!
جنگ های صلیبی که هیچ،
به جنگ جهانی سوم هم فکر نمی کنم!
بگذار،،،
هر چه سر خاورمیانه می آید،
-- بیاید!
در واقع من چه...