متن شاعران معاصر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعران معاصر
پلک می زنم
وَ خانه دیگر
به تن نمیکند سایه ای را
منعکس شدهِ
در واژه ها
منشورِ لبخندت
می بینی ؟
ریشه زده ام در ذهنِ آفتاب.
مریم گمار
بر می خیزم از درزِ تاریکِ دیوار
از چین های نامنظّم پرده
وصدا میزنم پنجره را
تا بیرون بدوَد خورشید
تکّه تکّه
از چشمت
که ایستاده اند آینه ها
به تحسینت.
مریم گمار
در نهایت زمستان
لبریزم از آفتاب
باتو
رضاحدادیان
قایقی تنها میان آب آرامم ولی ،
آنکه طوفانی کند ،دریای آرام مرا
بی شک تویی.
....................
حسن سهرابی
ببین چطور
غرق شده ام
در رستاخیر دست و برکه ی چشمت!
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
وقتی
فرومی روم در رّدِ پای بهار
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
رود
می رساند به گوش دریا
پیغام کوه را.
رضاحدادیان
.
بر آینه مانده ردّ آه ِ گلسرخ
در ذهن پنجره،نگاهِ گلسرخ
ای کاش اکنون سوار ماشین زمان
بر می گشتم به ایستگاهِ گلسرخ!
رضاحدادیان
رباعی
سرقرارباران
مظروف مهم است نه ظرف
ای صدای سبز!
چطور دست بردارم از تو؟
که آفتاب ، گنجشک می چیند از شانه هات
و زمین می رقصد در انعکاس چشمانت
مریم گمار ۱۴۰۲/۸/۱۲
نگفته ی دریاست
جزیره.
رضا حدادیان