شعر و متن فیروزه سمیعی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر و متن فیروزه سمیعی
آهای عاشقِ تنها، قلبت هنوز گرم است؟ یا زیر این بارانِ سرد، یخ زده و کم رنگ است؟
درختی که کاشتی، سبز است هنوز؟ یا با برگ های زرد، در خواب خسته فرو رفته؟
آهای دل سوخته، عشقت هنوز جوان است؟ یا زیر غبار خاطرات، کم رنگ و پریشان است؟...
عشق، یک ساعت شکسته است؛که هیچ گاه نمی داند، زمان کجا می رود، اما همیشه در انتظار می ماند...
....
....فیروزه سمیعی
عشق
نامی نیست
حس آتشی ست که زبانه می کشددر سینه ام
و می سوزاند
هر فکری
جز تو را
فیروزه سمیعی
به چشمانت قسم دنیا منی تو/
به جانم بسته ای، رویا منی تو/
تو باشی زندگی رنگینترینه/
تمام لحظه های زیبا منی تو...
...
...فیروزه سمیعی
لبخند تو
نقطه ای بود
که داستان را تغییر داد...
ویرگول طولانی سکوت هایمان را
به علامت تعجب بدل کرد
و نقطه های پایان را
از آخر جملات دزدید
تو همان...
آنِ منی ...
...
...فیروزه سمیعی
در بیکران آسمان چشم های تو/
دریای بی پایانی از سکوت می رقصد؛
و من ...
ای هوانورد دل آرام/
در پیچ و تاب این افق بی نهایت
گم می شوم؛
در میان ابرهای تو...
....
....فیروزه سمیعی
آمدنت
قصه ی هواپیمای ربوده شده بود
در آسمان ابری خاطره ها
هرگز به مقصد نمی رسید
حتی با اسکورت چشم به راهی ام...
....
...فیروزه سمیعی
خودم را کنار می گذارم
نزدیک تمام شدن
تا هردو بزنیم
زیر یک چیزی
من... گریه
...
و تو،من...
....
....فیروزه سمیعی
☘️عشق
لحظه ای کوتاه
که تلخ و شیرین می شود
در لبانت
و
حرف هایت
آسان ترین دروغ
در چشم های پر از راز...
...🍂
...فیروزه سمیعی
حالا دیگر تو نیستی
اما من
با خیال حضورت
جرعه جرعه می نوشم
از تلخی و شیرینی
این عشق که نمی میرد...
...
...فیروزه سمیعی
حالا دیگر تو نیستی
اما من
با خیال حضورت
جرعه جرعه می نوشم
از تلخی و شیرینی
این عشق که نمی میرد
عشق
لحظه ای کوتاه
که تلخ و شیرین می شود
در لبانت
و
حرف هایت
آسان ترین دروغ
در چشم های پر از راز....
....
...🍃☘️فیروزه سمیعی
🍃☘️گیسو به نسیم قصه ی عشق نوشت
تلخ و شیرینِ دل به لب ها سرشت
حرفی ز شراب و راز در گوش شب
این باده به جان آتشی خوش بنوشت☘️
...
...فیروزه سمیعی
🍃☘️پاییز و شراب و عشق همراز شدند
در لحظه ی دیدار تو آغاز شدند🍃☘️
...
...فیروزه سمیعی🍂✨
🍃☘️عشق آمد و شعر را به طوفان برد
جامی ز شراب و دل به دوران برد
در گوشه ی خلوتِ شبانه ی دل
این باده مرا به آسمان ها برد🍃☘️
...
...✨فیروزه سمیعی
🍃☘️در جام شراب رازها ریخته اند
عشق و غم و شوق بی صدا ریخته اند
چون باده به دست می رسد شعر به لب
در جانِ من آتشت چرا ریخته اند؟...🍃☘️
.....
🍂فیروزه سمیعی
ای آشنای نادیده ام
در دلِ کوچه های خیالی
هر شب
پایم به ردِ نگاهت می رسد
و تپشی غریب
در دل ساکتم بیدار می شود
گویی که هر خشت از این کوچه ها
گواهِ عبور توست
گویی که هر بادِ سرگردان
بویی از حضور تو دارد
و هر پنجره...
هر صبح
قهوه ای برای نبودنت می ریزم
و با خاطره ات
تلخی اش را می چشم ....
...
...فیروزه سمیعی
پاییز جادوگرست
می دمد سحرش را
بر شاخه های خسته
که به رنگ سرخ و زرد می رقصند
مثل شعله هایی که
از میان خاکستر می خیزند
آری
او با دستان نامرئی اش
آهسته درختان را عریان می کند
تا در خواب سردی فرو روند
و رؤیای بهار را در...
در دل شبانگاه چه رازها نهفته ست/
هر ستاره در شب قصه ای گفته ست/
عشق باده ای از لاله ی سرخِ دشت/
در سینه ی ما هر دم دلی شاد شکفته ست...
.....
....فیروزه سمیعی
لبخند تو سرخوشیِ آغازین است/
در خواهشِ چشمانت هزاران چین است/
قسمت شد اگر عشق به لبخند شما/
رازِ دلِ من باز هم شیرین است...
....
.....فیروزه سمیعی