با خودکارِ مشکی
تُخمِ اندیشه یِ سبز می کارم
در بطنِ سپید کاغذ ....
در بسترِ مرگ سرود:
بهترین سرود
- هنوز هم -
همان ناسُروده هاست....
هر بیتِ گیسویت
غزلی است تمام
اما
من در وصفِ تو
صد شعرِ ناتمام دارم....
خرمالویِ لب هایت
تلخ بود و گس ،
نکند
دشنام داده بودی مرا ؟...
مرا
با چوبِ قهر راندی
اینک
کدامین آرامشِ سبز را
بره ی دل
چرا کند ؟...
زخم هایِ کهنه را
بر کاغذ می خراشم
بخوان
اما
تو را به جان دل های غمبار
نخند....
سوژه ی عکاس شهرم
به جرم سیب گفتن
زن ها نمی خندند!...
گام هایت را آرام بردار
که میترسم بشکند
احساس های نازک ِخیالم را
نسرین حسینی...
هر روز،
در جهان استبداد،
کودکی در مشت اش له می کند،
پروانه ی آزادی را...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
پرواز شاپرک،
زیباترین تصویر آزادی ست،
در آینه ی آسمان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
دایه ی نگاهت
چه مادرانه لالایی میخواند
کدامین عشق نورس
زبان گشوده است
درگهواره ی نگاهت
علی مولایی...
دنیای عجیبی ست !
دریای سنجاقک ها،
جویباری ست،
تا قوزک پای انسان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
چه شبها
در خیال خود دویدم
رویای باتو بودن را
ازفاصله های دور
در شبهای تنهایی
بادصبا...
خالی ام از عشق
و درگیر نبودنها
چون خشک رودی
در انتظار بارش عشق
بادصبا...
آبشارها،
چشمک های زیبایی اند،
در انبوه خشکی ها،
چون گیسوان تو در قاره ی تن ......
اشک را
در انحنای خنده پنهان می کند
دختر مهتاب ،
تا مخفی نماید غصه را .
حجت اله حبیبی...
تو ای شعر،
تنها یک کلمه باش،
و آن هم آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...