دیگر خبر از سوز زمستانی نیست در حسرت عطر یاس، گلدانی نیست آماده کنیم سبزه ها را کم کم تا عید من و تو وقت چندانی نیست
عشق خاصیت هاى محال به آدم ها مى دهد مثلاً تو؛ نگاهت طعم بهار نارنج مى دهد... صدایت عطر یاس دارد... قدم هایت آواز مى خوانند...
عطر یاس همان بوی دوست داشتن توست که به مشامم می رسد.
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭم را ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ دلم بوی ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ طنینﺻﺪﺍﯼ دلنوازش ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ را می خواهد ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ...
آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد به خوبیِ عطرِ یاسِ کوچه باغ های قدیمی به خوبیِ دو روز مانده به عیدِ زمانِ کودکی و به خوبیِ همان روزی که آرامش و عشق ؛ به خیابان های این شهر ، برگردد