متن پروانه عشق

شب آمد...
شمعی روشن شد در سکوت
شعله رقصید ..
قلم لغزید ..
غزل جوانه کرد
لبخند شکوفه زد
کسی در گوش خانه
لالایی عشق خواند

شربت شیرینِ مهتاب
بر لبهای تشنهٔ ایوان چکید
و حلاوت این لحظه
در دل پنجره نشست

هرم عشق انشا شد روی شیشه ها
اتاق...

---

«در مستی تو، جهان را سوختم...


اولین نگاهت آتشی بود که عقل مرا به باد داد... بوی تن تو، جام وجودم را چنان مست کرد که گویی هزاران سال است مستم!

هر بار در سایه‌ی آغوشت آرام گرفتم، جانم **پروانه‌ای** شد که دور شعله‌ی وجودت می‌رقصید—بی‌اختیار، بی‌پروا، و بی‌نهایت...

تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را
به گردِ سینه‌ات پروانه کردم
تو را بوسیدم و بوسیدم از نو
میانِ نبضِ قلبت خانه کردم

قلب من خانه ے عشق اسٺ
وتو مهمان منـ ے
چشـم من روشـن ازاسمٺ شـده
چشمان منـ ے
حرفهایـت شــــده
آرامش هـر روز و شبـم
همچو پروانه ے عشقـ ے و
تو در جان منـ ے
‌