پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
گویا طلسم چشم تو بر من اثر کردچشمان تو شبھای تارم را سحر کرد...
بوسه دیگر افاقه نمی کُنَدتو را بایَد گاز گرفت...
حرفی بزن به لهجهی باران که مدتیستاین بغض کهنه منتظر یک اشاره است...
نمیدونستم عشق صدا داره تا وقتى کهصداىِ خنده هات رو شنیدم......
انار گونه هایت از شرم ترک برداشت وقتی دستانت را به آرامی گرفتم...
من برای توتو برای منو یک شنبه ای عاشقانه برای ما...
اسمت قسم راست منه...
در سحر گاه سپیده جمعه آذر سرد کله پاچه بعد ندبه باتو می چسبد عجیب...
لبامو چفت کنم رو لبای شیرینت...
یاد آن شبکه دلش را به دلم داد بخیر......
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اندمن کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!...
چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم...
بیا تا پای جان باهم بمانیم...
غم را به دل قشنگ ات راه ندهمن غم تو را هم خواهم خورد!...
باز کرد/ دکمه هایش را ماه/درون شب/ گم شدیم...
“بهانه” که تو باشىشنبه ام میشودشیرین ترین روزِ هفته …...
لحظهای با تو نشستنبه جهان میارزد ......
اصفهانباآنهمهوسعتشدهنصفجهانیکوجبقدداریوکلجهانمگشتهای...
دل رمیده ی ما را به چشم خود مسپارسیاهِ مست چه داند نگاهبانی چیست...
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی !یادت بخیر یار فراموشکار من......
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُردآنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست...
نفسم میگیرد...درهوایی که نفس های تونیست......
عشق یعنییه دقیقه بغل کردنشتا یه هفته آرومت کنه ️️️...
بهانہ ڪہ تو باشۍ،شنبہ ام میشود.. شیرین ترین روزِ هفتہ...️️️️...
انگاریآمده باشی! عطرت پخش شده، در همه جا......
جمعههمه چیز تعطیل استاِلا دوست داشتن تو...
جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه استکه ردیفش همه دلتنگ توام می آید...
میخام باشی و باشم تا دم مرگ...
وُجُودَت تَسکینی ست بَرایِ قَلبِ پر از آشُوبَم️️️...
جای جای این زمین هوآیش به هوآیِ آغوش تُ نمے رسد...
دوستَش دارم،دوستَم دارد وَ این عاشقانه ترینداستان کوتاه دُنیاست...
گاهی هم دروغ خوبهمثلاً میگم سردمهتا به این بهونه درآغوشم بگیری...
هر چیزی حدی داره بجز عشقِ من به تُ...
بی عشق جهان یعنی یک چرخش بی معنی...
عشق یعنی روزهای طلایییه شب خوب دوتاییمن کنارت بی قرارم بی قرارم...
نبض هر ثانیه ی منی...
همه تو را میبیننداما من احساست میکنم......
کس را به خلوت ِ دلِ من جز تو راه نیستاین در به روی غیرِ تو پیوسته بسته باد...
گاهی در نبود تنها یک نفر ،گویی جهان به تمامیخالی است ......
دست دلم نیست که آخه انقده من میخوامت...
شروع آذر من با تو شد بهاری کاش همیشه پیش تو باشم ، تمام آبان ها...
بنشین که تو را نیست کسی یار تر از من......
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ......
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر...
میخوام باشی و باشم تا دم مرگ...
صفت چراغ داری چو به خانه شب درآییهمه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی...
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند...
دمی با تو به سر بردن خودش آرامشی ناب است.... :)️️️️...
مرا غیر تماشای جمالتمبادا در دو عالم کار دیگر ......
تو ،خوبترین اتفاق ممکنیوقتی که ، اولِ صبح در یادم میافتی ...️️️...