سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دوست داشتنت تعطیل نمی شودحتی اگر غبار غمهر روز تمام وجودم را تهدید کندحتی عصرهای جمعهکه تمام بی تو بودن رابه یاد چشم هایم می آورددوست داشتنت تعطیل نمی شودحتی اگر هر جمعهابر عاشقانه های منبرای تو ببارندمجید رفیع زاد...
سرماخوردگی یعنی:همه چیز تعطیل!حتی بوسیدن تو...!!!...
می توانم...قد یک "جمعه"...برایت باشم!؟وقتی به من می رسی...خیالت راحت باشد...و همه چیز را تعطیل کنی...سرت را...روی شانه هایم بگذاری ...و یک روز را ...متعلق به من باشی.....
جمعه های منروز لبخند توست.بخند !تا زندگی ام راتعطیل کنمکه فقطمال تو باشم...
تنهائی هایمان رابا یکی که فکر می کردیمشبیهِ خودمان استو کفترِ دلش جَلدِ نگاهمان شدهتقسیم کردیم.تا به خودمان آمدیمگوشه نشین تَرِمان کرده بود...!!!.ما هم مداد و دفتری برداشتیمخیال و دلتنگی هایمان بر دوشرفتیم توی خانه ایدور از هیاهوی آدمهابا خدایشان نشستیمکلاف حرف که باز شدچای گلایه سرکشیدیم....نامِ خلوتمان را همگذاشتیم"جمعه"که اگر کسی سراغمان را گرفتبگوئیم :"تعطیل است...."...
جمعه هاهمه چیز تعطیل استالا دوست داشتن تو...
تو نیستی و زندگی انگار تعطیل استتو نیستی و ساعت این شهر خوابیده.......
الان یادم افتاد تقویم ۹۹ که تازه اومده بود یه سریا رفتند درآوردند که جوووون ۱۳ به در میفته چهارشنبه و تا شنبه تعطیلیم....
کسی که درب مدرسه ای را باز می کند، زندانی را تعطیل می کند....
جمعهروز خوبیستهمه چی تعطیلمیتوانتا لنگ ظهر خوابید.مزاحم اموات شدپشت هم فاتحه خواندبی انکه کسی حسادت کندو ثواب کرد برای ذخیره اخرت.جمعهروز خوبیستمیتوان انواع پزها را امتحان کردبه همه چی خندیدبفکر بال مرغ بودبه ذغال و نوشابهخانواده رادر اخر هفته مهمان کردبه کباب با دسر غلیان .جمعهروز خوبیستمیشود مراوده داشتبا همسایههابر سر پارک شاسی بلنددعوا کردقدم زدفکورانه اطراف را ورانداز کرددست نوهای در...
جمعههمه چیز تعطیل استاِلا دوست داشتن تو...
گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگآرام می خزند کنج اتاقشان با یک بغل تنهاییگاهی تا اطلاع ثانوی تعطیل اند*لطفا بعدا مزاحم شوید*...