پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به شنبه های من رنگ آمدن بزنهیچ شنبه ای بدون رنگ حضورت بخیر نیستارس آرامی...
شنبه ها بوی گل و مهربانی می دهدمن بی تو اما با عشق می گویم سلامارس آرامی...
شنبه تولدثانیه هاست تا دوباره دوستت بدارم...
این جمعه هم گذشت و تمام شد. رفت و بار دلتنگی هایش را بست تا جمعه ی بعدی شاید با غروبی دلگیر تر بازگردد..این رسم دلگیری جمعه برای دیرینه هاست!امید به شنبه هایت را قربانیِ بغض هیچ جمعه ای نکن!...
و من هیچ وقت شک نکردم به قدرتِ شنبه ها...به شروعِ دوباره، به سرآغازِ هفته،ماه...به نورِ صبحدم، به عطر قهوه، به چرخش زمین،به هرآنچه که ثابت نیست و خبر از شروع دوباره میده و در نهایت به هر صدایی که زندگی درِ گوشت زمزمه می کنه که یک بار دیگه بلند شو و تلاش کن......
شنبه سرآغازی ست بر تمام خواستنی هاوَ من سرآغازی بر خواستن تو می سازمارس آرامی...
رسید شنبه و من شادمان از این بابت که طول هفته درس عاشقی دارم...
گیرم از سر گذشت این جمعهبا شنبه بی تو بودن چه کنم؟ارس آرامی...
مَن شاعری در شعر مَدفونمسُر خورده ام در عُمق افکارم سینوس و جَبر و احتمالم رازخمی نمودم پایِ اشعارم وقتی دَهانم شعرهایم شُدجُغرافیا، تاریخ را سایید ساعت به سمت دَرد رو کَرد و در اِنزوایی توله اش زایید از صُبح تا شب جُفت بازی ها با مصرعی در ژانرِ هرجاییمن بارها سِقط جَنینم را قِی کرده ام در سَطل تنهاییاز من فقط یک جُرعه جا ماندههُورتَم بِکش از توی فنجانتیا استخوانم را بِکش بیروناز لابلای نیشِ دندانت ...
ظاهرا در هفته من همان شنبه بودم ،،هرکس به من رسید رفتن ز من آغاز کرد!!ارس آرامی...
ظاهرا در این هفته من همان شنبه بودم ،،هرکس که به من رسید رفتن ز من آغاز کرد!!ارس آرامی...
شنبه ها بوی گل و زندگانی می دهد ،،من بی تو اما با عشق میگویم سلامارس آرامی...
ازدل گیری ِ جمعهگذشتممکافات ِ شنبه راچه کنم !!!...
"شنبه" میتواند بهترین روز خدا باشد وقتی چشم در چشم تو از خواب بیدار شوم و زندگی را با" تو" از نو تجربه کنم....
جمعه و شنبه برایم چه تفاوت داردمن که هر لحظه و هر ثانیه دلتنگ توام...
از دل گیری ِ جمعه گذشتم ... مکافات ِ شنبه را چه کنم ؟!!!......
«شنبه ها»خلوت اند کافه های شهرتلخی جمعهزیر زبان هاست هنوز...!...
سلام شنبه شور زندگی است .همیشه منتظر آمدن این شنبه بودیم !و امروز شنبه ی موعود است شروع خواهیم کرد زندگی را با عشق و طرحهای تازه...
هفته ای که بروی حالش از این بهتر نیست...شنبه اش بغض و هوای جمعه اش بارانی ست.......
بعضی از ادم هابی هوامثل رنگ های خیسبه پیراهنت می چسبندوشهر را رها نمی کنندبعضیبی هوا از میان هفته های تو می گذرندو روزهایت را له کرده و معلق رها می کنندبی هوا گوش هایشان را می گیرندتا تو را نشوندبعضی از ادم هانمیخواهند ببینندکه مدام می میریمی میریمی میریتا جمعهو شنبه ها با دود و مهبی هواتوی هوای دم گرفته ی تهرانیک دفعه دیگر دماوند را نمی بینینفس می کشیو اب معدنی نستله می نوشیدوباره که فیلم می شود ...
روزها بدجنس شده اند! از شنبه اش بگیر تا پنجشنبه دلتنگی ها را قایم می کنند آن وقت شب ها در دل تاریکی یواشکی دست به دست می کنند آن ها را بیچاه جمعه! صبح که بیدار میشودمی بیند تمام خانه اش تلنبار شده از دلتنگی بغض می کند از همان اول صبحش...
روزهای هفته فرقی بر سر حالمان باز نمی کنندجمعه باشد یا شنبه،غروب،غروب است...عشق بازی های خورشید و افقماشه ی دلتنگی را می چکاندو فشنگ فخر فروش بوسه هاشان،خون آلود می کنددل آدمی و آسمان را...حال تو بگو سهرابپشت دریاها،مغرب اش غروب ندارد آن شهر...!؟با یقین میگوییکه در آن هیچکسی تنها نیست...!؟...
شنبه به یادت شروع شدیکشنبه ؛ دوستت دارمدوشنبه ؛ دو بار دوستت دارمسه شنبه ؛ سه بار، زیر لبچهارشنبه ؛ چهار، با فریادپنج شنبه ؛ پنج هزاره، تا بهشت...جمعه ؛ تمام عشقهای جهان مال توکاش هفته بیشتر بود عزیزمکاش عددها را تا بی نهایت میشمردم ؛و میگفتم :دوستت دارم...دوستت دارم......
جمعه هایی که می رسند از راهشنبه هایی که باز در راهندغصه هایی که اول هفتهعقده هایی که آخر ماهنددلخوشی ها که عمر می بخشنددرد هایی که عمر می کاهندسال هایی که می روند از عمرعمر هایی که تند و کوتاهندشب کسانی که محو خورشیدندعده ای روز در پی ماهندچاه هایی که مَحرَم رازندعاقبت مردمی که در چاهند...
پنجشنبه های بی دلبرپنج بار ، شنبه استحتی کمی بی حوصله تر...
دوست دارم شنبه باشمکه تو آغازم کنی؛با تو حتیروزهای بعد من زیباترند...! ️️️...
با شنبه ی بی دوست چه سازد دل بی_تابای جمعه نمی شد دو سه روزی تو بمانی ؟...
دلهره شنبه در دلم است !آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مسالههایی سخت میگوید، از تاجرهای فرشفروش، روغنفروش و پارچهفروش ...هیچ وقت نمیگوید حمالی بوده که فلان مقدار بار برداشت، زن رختشویی بود که روزی چند تشت رخت میشست ...همیشه میگوید تاجری بود که ... روغنفروشی بود که ... آهنفروشی بود که ... اگر از بیچارهها مساله بگوید سادهتر است؛ چون بیچارهها پول و داراییشان کم است و مسالهشان زود حل میشود !ما چه گناهی کردهایم که پول...
شنبه را جوری بخند ،تا صدای خنده اتهفت روز هفته ام را پر کند... ️️️...
صبح شنبه نبودی . . .غروب جمعه نبودی . . .روز تولدم نبودی . . .بارون بارید نبودی . . .تنها موندم نبودی . . .همش نبودی . . .همش نیستی . . .همش . . . !...
تو ڪه نیستی؛پس چه فرقی میکند غروب جمعه باشد یا ڪه شنبه!!...هر روز من بی تو غروب است تو ای رفته ی در دل جامانده!...
دوستت دارم ...و این تنها کاریست که شنبه و جمعه ،هفته و ماه و سال نمىشناسد ......
تو باید از همان اول باشیاز اول همه چیزاز عشق از دوست داشتناصلا از همین اول هفته!از همین شنبه ️️️️...
شکر نیست که چای را شیرین می کندبلکه حرکت قاشق چای خوریست که باعث شیرینی می شود.زندگی عمل کردن است.امروز شنبه ایست که خیلی کارها به ان موکول شده است....
سلام بر شنبه !دوباره آمدى ؟ قدمت به خیر !وقتى براى بیدارکردن دوستانم میروىیک سبد عشقیک دنیا آرزوهاى زیباو یک عالمه الطاف خدا رابه روى چشم هایشان بپاشبگذار با ترنم دنیایى از امید چشمانشان را به روى تو باز کنند!روزتان پر از حس خوب …...
“بهانه” که تو باشىشنبه ام میشودشیرین ترین روزِ هفته …...
دل دل نکن !بیا که زمان دیر میشود …امروز شنبه استو سرآغاز عاشقی …...
شنبه ها بیا در آغوش بگیر مراکمی ببوسونوازشم کنتا هفته با خیال شنبه ها به اتمام برسد...
صبحم عسل و ترانه و چایی شدروزم چقدر بکر و تماشایی شدهر شنبه که با نام تو کردم آغازسرتاسر هفته غرق زیبایی شد...
بهانہ ڪہ تو باشۍ،شنبہ ام میشود.. شیرین ترین روزِ هفتہ...️️️️...
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم ؛شنبههای بیپناهی جمعههای بیقراری عاقبت پروندهام را با غبار آرزوها خاک خواهد بست روزیباد خواهد برد باری روی میز خالی من صفحهٔ باز حوادث در ستون تسلیتها نامی از ما یادگاری......
پنجشنبه های بی دلبر... پنج بار*شنبه* است حتی کمی بی حوصله تر......
این روزا عمر عاشقی دوروزهایشالا پیر عاشقی بسوزهبلا به دور از این دلای عاشقکه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!گذاشته روی میز من، یه پوشهکه اسم عشقهای بنده توشهزری، پری،سکینه، زهره، ساراوجیهه و ملیحه و ثریانگین و نازی و شهین و نسرینمهین و مهری و پرند و پروینچهارده فرشته و سه اختردو لیلی و سه اشرف و دو آذرسفید و سبزه، گندمی و زاغیبلوند و قهوهای و پرکلاغیهزار خانمند توی این لیستبا عدهای که اسمشون یادم نیست...