پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حال مرا ز دکتر بی ادعا بپرس احوال را ز مالج بی اعتنا بپرس لبریز صحبتیم ولیکن مجال نیست هر چیز خواهی ز دل آشنا بپرس حال مرا که هر چه دویدم ندیده ام بهبود را به جان ، ز این آسمان بپرسچشمان من گواهی بی مهر و جوهر است اما گواه را تو ز چشمان من بپرس ما را جواب کرده خدا بعد هر دعااما تو بعد هر سحرت حال ما بپرس...
دکتر که دید اُفت فشارم همیشگی است دست تو را گرفت و به دستم فشار داد...
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده استبره ی لعنتی ام عاشق گرگی شده استسرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفتگرگِ من بره نچنگیدِ به باران زد و رفت...آه دکتر! لبِ او «صبر و ثباتم» می دادبوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می داد!آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت استنفست همدم مردم شده باشد... سخت استآه دکتر! سرِ من درد بزرگی داردبره ام میل به بوسیدن گرگی دارد...دکتر این بار برایم نمِ باران بنویسدو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس...
کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند: عسل از کنج لب و تُرْشیِ لیمویت را...
پوشیده سپید و مهربانید شما تسکین دل و حافظ جانید شمادر عمق نگاهتان خدا می بینیمبر روی زمین فرشتگانید شماشهراد میدری...
نا مسلمان اینقدر با موهای خود بازی نکندکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست.!...
مدت هاست که سرم درد میکند، دکتر ها می گویند:توده ای از حرف های ناگفته در سر داری......
دکتر این بار برایم نم باران بنویسدو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویسدوسه روزی نه! دوسه هفته و شاید هم بیشسر نهادن به در و دشت و بیابان بنویسعکسی از این دل پژمرده برایم تو بگیرتستی از سینه ی افسرده ی یاران بنویساسکنی از دل ریشم بنما جانِ طبیبعشق تجویز نما، مهر فراوان بنویسای حکیم از حسد و حرص تو پرهیزم دهسوپی از سادگی و پاکی انسان بنویسسایه دستی که شوم دور ز کین و نخوتنسخه ای ناب ز بخشیدن آسان بنویسگاهگاهی تو مرا...
زخمهایی تو زندگی هستنکه نمیشه نشونِ دکتر داد،مثلِ زخمِ دقیقهای که تو اونآخرین بوسه از دهن افتاد......
گاهی اوقات دکترها تشخیص می دهند و عزرائیل درمان می کند....
اومدم به بابام میگم امروز ۹ کیلومتر دویدم برگشت گفت ماشالا مردم دکتر مهندس تربیت کردن ما اسب تحویل اجتماع دادیم @Not_Sheep...
معلم روستا از بچه ها عکس گرفت و گفت:ببینید چقدر قشنگه چند سال بعد میگید: این حسنه که دکتر شده این علی که مهندس شده این قربون که هیچ گهی نشد..قربون از ته کلاس داد زد:اینم آقا معلمه. ریدم تو روحش،مرده!...
نشانی دکترم را به شما میدهم.ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قدِ بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود، رفتیم و کتاب خواندیم و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت.میدانی آن جراح که هر روز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش « کتاب» است....
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند...
من یک زنم ، پس روز زن بر من مبارکیک مادرم ،پس روز مادر بر من مبارکامور خانه را مدیریت میکنم پس روز مدیر بر من مبارکبر بالین عزیزان دردمندم بیدار میمانم و دردهایشان را مرحمم ،پس روز دکتر بر من مبارکبرای اسانی زندگی خانواده ام میسازم انچه که نیست و خلق می کنم انچه که مایع آرامششان هست ،پس روز مهندس بر من مبارکمی آموزم درسهای زندگی رابا تمام وجود ،با مهربانی ،با صبر و تحمل و امید ، پس روز معلم بر من مبارکمی جنگم با هر پلیدی...
روی خود را بر نگردان ضعف میگیرد مرادکترم گفته که من کمبود روی دارم کمی...
بی مروّت ، اینقدر با موی خود بازی نکندکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست...
خیلی هادوست دارندجایِ آدم معروف هاسیاستمدار هاو یا دکتر، مهندس ها باشندمن امادلم می خواهدجایِ کسی باشمکه توعزیزم صدایش می زنی…...
بگذار دکتر بگوید:آلرژی فصلی ست.ولی من می دانم٬که از دوری توست٬که نفس هایم٬به شماره افتاده !!!...