پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عشق ، مزرعه ای است، بی خار همیشه بهاری ، پر گل ، و تو ماهی در آسمان آن.........
دوباره ماه دعا و بهار قرآن شدچراغ رحمت حق روشن و فروزان شداگر چه بار سفر بست ماه پیغمبر دعای حضرت باران نصیب بستان شداعظم کلیابی بانوی کاشانی...
من یه اردیبهشتی ام، با قلبی به وسعت بهار،در رگ هایم جوشان است شور زندگی بی شمار.عاشق رنگ های زندگی، از سبزه ی نو تا آسمان کبود،در هر نقاشی و قصه، می یابم خود را محشور و سرود.جاده ها دعوتم می کنند به سفرهای بی پایان،رویاهایم پلی به جهان های دور، به دنیایی دیگران.روحم لبریز از طراوت و نوازش نسیم بهاری،قلبم می تپد برای زیبایی هایی که بی شمار هستذهنم، باغی از خلاقیت، هر بذری در آن، خیالی ناب،با هر ضربه قلم، روی بوم، می آفرین...
بهاری، گل به شوق تو می روید...!آریا ابراهیمی...
بریز ای ابر در گوشم، طنینِ سازِ باران را بر آور از دلِ این خاکِ تیرهسبزه ی باغ بهاران را ،سبزه ی باغ بهاران رازمستان آب شد از شرمِ نوروز بهاران آمده امروز، نوروز... نوروز ...نوروز بریز ای ماهی کوچک تمام حجمِ دریا را درونِ تُنگِ فروردیندلم موسیقی بی وقت میخواهد دلم موسیقی بی وقت میخواهداز آن آواز های مانده در گوشِ صدف هاتازه کن دل بی قراران را، تازه کن دل بی قراران رابهاری کن هوای روزگاران را زمستان آب شد از شرمِ نوروزبه...
به دلم بنشین!شبیه بارانی که بی وقفه به شیشه می نشیندو بهاری می کند پاییزی ترین روزهایم را...علیرضا سکاکی...
من از چشمان سبزش در شگفتم که حتی در زمستان هم بهاریست...
خنده بر لبهای تو هر وقت جاری میشودحال این دل واقعا خوب و بهاری میشود...
امروز اکلیل های کوهی را به «مهر نسیم صبحگاهی» سپردم 🌾تاکه در هر وزشی برشعاع مهربانیت اکلیلی بنشاند.🌟بانوی من...امروز بسی بیشتر برمن بتاب ☀️شاید که برق اکلیل هابرجبروت تو در من، هیبتی افسانه ای ببخشد و«کنتس»تاجی از قلب برسر نهد.کنتس نامه خرداد۱۴۰۱...
ای کاش کمی فکر بهاران باشیم دلواپس حال گلعذاران باشیمحالا که هوای شهرمان آلوده است ای دوست بیا شبیه باران باشیم...
در مشرق جان، باد صبا مُشک فشان استبا رایحه ی عشق، به هر کوی وَزان استاز خنده ی گلهای بهاری، دلِ عاشق سرمست چو بلبل به سحر، ترانه خوان است ...
هیاهو بود و دودانگار از دور می آمدی!خورشید از شوق برق نگاهم،نور قاپیدابرها تیره و اماآماده جشن باران بهاری!بوق های ممتد،موسیقی فالش...گم ات کردم چون ستاره ای در دل تاریکی شبلعنت به این خیابان شلوغبی تو اما بازقدم خواهم زدبا دردهای آشنابه امید تسخیر دست هایت به همراه خیابان ها!...
کمی برفیکمی بارانیکمی پاییزیکمی بهاری ستهوای دلم...
بهار که باشد و تو،بذر دلبری هایم جوانه میزند.شکوفه میشومو در سلول به سلول تنت می رویم.تو زاده شده ای تاوفور عطر دوست داشتنت؛بهار را بهاری تر کند....
اردیبهشت... فقط حالاست که آدم بی بهانه دلش عاشقی میخواهد، که آسمان و آفتاب هم شوخ میشوند وسر به سرت میگذارند، هوا جوری خوب است که دلت میخواهد تا آن سر دنیا پیاده بروی، شبها عطر بهار نارنجش آدم مریض را سالم میکند و عصرها یاسها توی باد عاشقی بی ملاحظه ای راه می اندازند... اردیبهشت، بهاری ترین ماه بهار است...عمیق تر نفس بکشید و به آسمان بیشتر نگاه کنید و عاشقی کنید، عاشقی کنید، عاشقی کنید...اردیبهشت، فصل عاشقی ست......
عاشق هوای اسفند ماهمعاشق قدم زدن های مکرربه انتظار هوایی آفتابی و بهاری و دلنشینعاشق انتظار کشیدن هایشانتظاری که زیباست ...می دانی بهار دارد می آیدبا شکوفه های مهربانشبهار با بوی خوش باصفایشبهار با ترانه های عاشقانه ی زیبایشبهار دارد می آیدو من باز عاشق امرعناابراهیمی فرد (رعناابرا)...
بیا از این جاده های بهاری گذر کنیمدستهایم را بگیر ...و دوستت دارم های نامحدود راتا انتهای جاده ابدیت ورد زبانت کنبیا از این جاده های بهاری گذر کنیمدستهایم را بگیر ...و شکوفه های رنگارنگ رابه مهمانی قلبم دعوت کن و تسخیر کن قلبم رامن به این تسلیم ، من به این تسخیر آماده امرعناابراهیمی فرد (رعناابرا)...
فصل قشنگ زندگی استلحظه ای که آرام آرامماهنمایان می شودو ستاره ها چشمک پرانی می کنندتا نم نم بارانبا بوی خوش گلهای بهاریبر بالهای رنگین پروانه هانغمهء وصال بسرایدو بهارمی آید تا که قلبها رابه آغوش عشقبسپاردو مهربانی دلبرانه ناز بریزدبر روح نسیمو زندگی پر شوداز عطر خوش محبتتا گل عشوه کندو جوانه ها ریز ریز بخندندو دلباز هوای یار میکندوااااای که اگرمن باشم وتو باشیو حضرت عشق کرشمه بریزدو باد رقص...
اسفند هر چه سرد،هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست...درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است...آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند،امید و رشته های نازک دلبستگیرشته ها که طنابی ضخیم شد از ترس به دام افتادن میروند،از آنها کوله باری می ماند پر خاطره و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود.اسفندِ رابطه ات در گذر است،خاطره ها را دَرس کن...و بهار را با حال دیگری آغاز کن......
می گویندبا یک گلبهار نمی شودباور نکنمن با گل روی توعمریست بهاریم...
همین که عشق باشد آن هم در حوالی "تو" هر چقدر هم که زمستان باشد بهاری ترین هوا سهم من است . . .!...
نَفَسِ روح بخشِ بهاری اوست...که جانم را زنده می کند...گلهای امید را در دلم می رویاند...تا عطرشان روح افزا باشد ودر وجودم ریشه بدوانند..،...
اسفند دارد میرود دل ، شادی ات از سر بگیراین انتظار تلخ را، از چشم های تر بگیرامسال داردمی رود،چون سالھای قبل ازاینتاوان عمر رفته را، از مهر و شهریور بگیربا خنده های بی شمار،بر زخم های خود ببارھر کینه ی دیرینه را، از سینه ی کافر بگیربر لحظه های رفته ات، اَنگِ فراموشی بزنبر خاطرات شاد خود، قاب طلا و زر بگیربر طبل بیعاری بِکوب و شاد بودن را بسازاین آیه های یأس را، از گوش های کر بگیرجادوی چشمان حَسَد، بر آ...
مهر،مهربانیت را میخواهدو من خنده هایت راخنده هایی را که می تواندبهاری کند پاییز دلم را...!...
بی مهابا خریدی نگاهم راو به گمانمدشت چشمانم پر شد از لاله های سرخ عشقتو دلم چون مزرعه ایی سرسبزبه بلندای قامت جوانه های عشقت نگریستجوانه هایی که تو بذرشان را به ارمغان آوردیو سرزمین خشک رویاهایم رابا دانه های عشقت بهاری کردیحالا مدتی می شودکه در دلم پای کوبی به راه انداخته اییدقیق از همان لحظه ایی کهخریدار سند یک دانه دلم شدیو با نگاهتدست خط این نگاه عاشق را خواندیو بی درنگ شنوای صدای سکوتم شدیناخوانده ها را خواندی...
خردادشبیه دختریست کهتنِ ظریفِ بهاری اشاز جای بوسه های معشوقه اشلبریز از حسِ گرماست...
چه بهاری به دلم ریخته این پاییزت...
پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟ حضورت . صدایت . نفس هایت و گرمی دستانت بهاری میکند سرزمین مرا ️️️...
کاش آدم ها مثل فصل ها بودند؛زمستان که مى شدندسرد که مى شدندمى رفتندبهاری مى شدندتازه مى شدندگرم مى شدندبر مى گشتند،،،...
"کاشکی آخرِ این سوز، بهاری باشد!"نود و تلخ تموم شد۹۹مون رو بسازیمشریف تر باشیم! به گمونم بهار بهونه ی خوبی باشه... .بهارمون مبارک... ....
تو رسیدی در بهاری ترین ماه زمستاناسفند است و تورا دارمو این یعنی سقف آرزوهایم... ....
تو را که می بینم عطر بهار نارنج در تمام شهر می پیچیدقدم که بر می داری هر درخت شکوفه می زند و نسیم بهاری با شوخ طبعی میان گیسوانت می دوددوستت دارم عشقم...
شکوفه های بهاری آواز قلب من است...
با من به دشت بیا و زیر باران، کنار درختان بهاری قدم بر دار، این هدیه ی ابدی خداوند برای ماست...
مادرم پاییز شد تا مرا بهاری کند...
“مادرم” پاییز شد تا مرا بهاری کند،خدایا، حال و هوای هیچ خانه ای را زمستانی نکن…...
شروع آذر من با تو شد بهاری کاش همیشه پیش تو باشم ، تمام آبان ها...
ذهنم زمستانی است اما در قلبم بهاری ابدی جاری است....
تو شبیه یک بارانِ نرمی،خیس نمیکنی،احساسِ آدمی را طراوت میدهی،شبیه یک خیاباندر یک عصرِ بهاری️️️...
از فشردندست های گرم تابستانی تو ودست های زمستانی منچه پاییز های انتظار گذشت و گذشتتا شکوفه های بهاری معتدلمن و تو بر آمدند...
عشق بهانه ی آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگیعشق بهانه ی سبز با هم زیستن بودو اینک وصال…بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دستهارونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید...
بعضیا عشقشون مثل بارونِ بهاری میمونه شدید هست ولی زمانش کوتاهه...!...
گلدانِ گلِ شکفته برمیز! سلامفنجانِ طلاییِ عسل ریز، سلامبه به چه هوایی، چه نسیمی،ای جانای صبح بهاریِ دل انگیز! سلام...
خرداد بیچاره هنوز بهار است ،اما نه باران دارد نه شکوفه ...مثل من که هنوز عاشقم امانه تو را دارم نه نشانت را ......