بی رحم ترین قطعه ی پاییز چنین است. باران بزند...شعر بیاید تو نباشی
در انتظار تو بنشستم و سر آمد عمر...دگر چه داری از این بیش انتظار از من؟
تو همانی که می شود چای را کنارت بدون قند...شیرین نوشید
بیا قول بدیم️ تمام تو برای من و تمام من برای تو باشه️️ قبوله.......؟؟؟
ت️و ” در کنارِ خودت نیستی و نمیدانی در کنار ” تو ” بودن چه حالی دارد . . .
زیباترین جهان را ... تو ساخته ای .... اینجا در دلم وقتی که هستی ....!!!
تو م️ال منی تا آخرش
تا ابد با من باش
از نسیه بیذارم، نقد میخواهمت بفهم...!
کرمِ درونم پیله بسته است به امیدِ روزی که پروانه ای رویِ شانه هایت شود!
همه جا هستی در نوشته هام در خیالم در دنیایم تنها جایی که باید باشی و ندارمت کنارم است
ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ️ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﯾﺪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ است به بوسه ای چه شود مرا دهان بندی
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
به هر کس می رسم نام تو را با ذوق می گویم شبیه اولین تکلیف یک طفل دبستانی
ﮐﺪوم رو دوﺳﺖ داری ﺑﺮات ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ !؟ ﻗﻞب م !؟️ روﺣﻢ !؟ ج س ﻣﻢ !؟ ﯾﺎ ﺣﺮوف ﺗﻮی ﭘﺮاﻧﺘﺰ !
️یواشکی هایمان را خیلی دوست دارم... جایی که فقط منم و تو و خدایی که شاهد عشقبازی ماست.️..
به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
گاهی بی صدا نگاهت میکنم مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی شاید اگر بغضم فرو نشیند صدایت کنم...️️️️️️
تو ضربان قل️ب منی
در کنار تو درگیر ارامشم
هرجا را که بگردم پایتخت قلبم تویی
و چشم های تو همان کافه ی دنجی است که قهوه هایش حرف ندارد..
انقدرتو زندون قلبت شلوغ می کنم تا منو به انفرادی قلبت بفرستی