سردش بود! دلم رابرایش سوزاندم! گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ...
گره ی کور دلم دست تو را میطلبد
نیاز که تو باشی ؛ تمام ِ من می شود نیازمندیها ️️️️️
همه راهها که با پا پیموده نمی شوند دستت را به من بده رویاهایم منتظرند️
دیوانه ام کاری کنید در عشق زندانم کنید باشد شفا چشمان او او را پرستارم کنید...️
عطر تو چون گلاب عشق مست کند خیال من
اکنون که بدون تو نشستیم با خاطره هایت همه جا دست به دست ایم
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا
معجزه یعنی تو در خیالت گاهی به من فکر میکنی....
اگه نبودم بهم قول بده واسه هیچکس اونجور که با من مهربون بودی،مهربون نباشی
تو ماه را دوست داری و من ماه هاست تو را... ️️
ساده نوشتن را چون ساده زیستن دوست دارم ، پس ساده می نویسم دوستت دارم .️️️
ای لبانت بوسه گاه بوسه ام خیره چشمانم به راه بوسه ات
چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست !؟
موسی عصایش محمد کتابش و تو چشمانت
آرزوی دل بیمار منی ... صحتی عافیتی درمانی
دوسِت دارم به اندازهیِ تمومه آدمایِ دوست نداشتنیه زندگیم..!
تو نرم نرم نگاهم کن من قول میدهم قدم قدم برایت بمیرم
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه را دارد
به حرمت باران سکوت میکنم تا بدانی به عظمت باران دوستت` دارم
بهای وصل تو گر جان بُود خریدارم ...
زیر خودم را خط کشیدم که مهم باشم.اما دیگران فکر کردند غلط املایی ام پاکم کردند.
معلم میدانست،فاصله چه به روزمان می آورد که به خط فاصله میگفت خط تیره