گرچه خاموشم ولی آهم به گردون میرود
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیکست باخبر باش که آهم به اثر نزدیکست
آه یک روز همین آه تو را میگیرد...
آه، ای پر طاووس!رنگینه ی شگرف! از من فاصله بگیر که آهم سیاه می کند، سیاه!
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است بغض گاه گاهش را نگه دارد...!
آه می کشد /آسمان/آه.../اشک/جاده را/می بلعد/چقدر خاطره/زیرِ خاک ِاین سالهای به خون نشسته خفته است/دریا/جزغاله می شود/از روزهای زخمی.
ابر ابر ابر ابر ابر باران باران باران باران باران آهی ست گرفته سینه ی آسمان را
خدایا... حساب آه کشیدن هایم را داری؟ من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!
این جا هیچ چیز سر جایش نیست حتا مد روی آه
این آه سینه سوز من دیوار سرد فاصله است
* آه * درد را کشیدم